vendredi 21 août 2009

ما باید تکلیف خود را حالا بدانیم!

آگوست 19, 2009
چند روز پیش که با خود تنها کرده بودم پس از مدتها، در آن طیاره غول آسا به سمت بلاد کفر بسیار اندیشیدم. اندیشیدم از آنچه بر این دیار کهن ایران تاکنون گذشته، از دیروز از امروز، از آن رای که دادیم و دزدیدند، از آن خونی که بر زمین ریختند، از حرمتهایی که شکستند، از آن بی ناموسیها که کردند و از آنهمه چیزها که خدا میداند، تا به اینجا رسیدم که چه شده سالهاست کسانی چون من قصد دیار غربت میکنند و از آن بر خود مغرورند. بر خود میبالند و بر دوستان و آشنایان فخر میفروشند که فرنگی شدیم و فرهنگ آموختیم.چندان نگذشت از آن موقع که طیاره به سلامت به زمین نشست تا چند روزی که دوری در این شهر شگفتی ها زدیم تا جواب سوال خود یافتیم. اینجا هوا پاک پاک است مثل دل اکثریتشان که تو را میبینند و لبخند میزنند( یادم آمد از فتاوای علمای اعلم در گذشته های نه چندان دور که این کافران را نجس میدانستند). آری اینجا جوانان نگران از لباسشان یا موی سرشان نیستند یا آنقدر بکن نکن نمیشنوند که روانپریش شوند. اینجا قلب جوانانشان نشانه نمیگیرند و مغزشان را اگر نتوانستند فرار کنند پخش خیابانها نمیکنند یا مردم بدنبال رای شان سر از کهریزک در نمیاوردند. اینجا جوانان را در زندان به دست جلادان نمیسپارند تا اگر جلو و عقبشان را یکی کردند بروند چهار شاهد عادل پیدا کنند که بتوانند مدعی شوند، یا اگر مادران و پدران جوانانشان را گم کردند زودتر بفکر مراسم کفن و دفن باشند اگر جناره فرزندانشان را پیدا کردند.
آری اینجا سرزمین کفر است ولی ما مسلمانیم. اینجا مردم سوال میکنند اگر نفهمند و اگر نفهمند نمی پذیرند ولی ما اگر نفهمیم سوال هم نمیکنیم. چرا؟ چون خر دینیم و آخر هم هر چه گفتند میپذیریم. ما عادت داریم هر چند دهه یک دیکتاتور بسازیم بعد خودمان هم سرنگونش کنیم. اصلا حوصله مان سر میرود اگر کسی نباشد فحشش بدهیم. اول آنقدر بله قربان میگوییم و آنقدر نفهم و بزدلیم که اصلا سوال نمیکنیم اگر بگوید آب و برق را مجانی میکنیم میپذیریم، ذوق زده هم میشویم ولی اگر نکرد نه خانی آمد و نه خانی رفت. از این دروغها بسیار بود ولی ما که باور نمیکنیم. ولی خدا و دروغ؟ما خودمان خودمان هم خر میکنیم. اگر هزاران جوان را یک شبه در دهه شصت بدستور مقتدا بکشند عین خیالمان نیست چون آقا گفته. حرف آقا (بخوانید پیشوا) حرف خداست. حالا هم همان آش و همان کاسه. هنوز خریم یا خودمان را به خریت میزنیم. این آقایانی که امروز از بد حادثه رهبر نهضتند این نهضت به راستی سبز، هنوز نفهمیده اند که مردم چه میخواهند، البته مردم هم هنوز تکلیفشان با خودشان هم روشن نیست. همه از این وضعیت ناراضیند ولی یکی نیست بگوید این وضعیت یعنی چه؟ یعنی احمدی نژاد (او که عددی نیست!)، یعنی حاج آقا خامنه ای؟، یا اصلا کل نظام؟بگذار تکلیف را من روشن کنم. مردم هیچکدام را نمیخواهند ولی خودشان هنوز با خودشان در رودربایستی افتاده اند. چرا؟ چون آقایان رهبران نهضت هنوز که هنوزه از کیسه نظام و امام خرج میکنند و با رقبا در رقباتند که کدام پیرو راه اصیل ایشان است. بابا تو را به ارواح شهدای ابن راه سبز، به روح ندا آقا سلطانها بس کنید این بازیها را. آخر امامی که تاریخچه قبل و بعد از انقلابش پر از دروغ و جنایت به اسم مصلحت است کجا جای پیروی دارد؟ شما براستی فکر میکنید خمینی از خامنه ای بهتر بود؟ اینها دقیقا دارای همان طرز تفکر با شرایط زمانی خاص خود هستند. اگر امام بنی صدر رییس جمهور برگزیده را بنام خیانت و با عوام فریبی خلع سلاح کرد امروز خامنه ای موسوی را! اگر آنروز در دهه شصت آقا دستور قتل هزاران جوان دربند را یک شبه صادر کرد امروز خامنه ای همان حکم با اسم رمز” این بدن ناقص” و ” یا حسین” از پشت تریبون نماز جمعه اعلام میکند. اگر الان زندانیان در شکنجه و تجاوز جان میسپارند مگر این از همان دست اتفاقاتی نیست که آیت اله منتظری را بدلیل اعتراض به خمینی از دایره قدرت خارج کرد و سالها در حبس خانگی و انزوا نگاه داشت؟ پس ما چرا خوابیم؟ چرا امروز همین آقایان را که من هم دوستشان دارم موسوی، کروبی و خاتمی ( رفسنجانی را نمیگویم چون خود پایه گذار استبداد دینی است و خدا کند فهمیده باشد) حنجره پاره میکنند تا ظلم را رسوا کنند ولی دیروز خواب بودند؟ چرا هنوز مغرشان منجمد امام است که ایشان معصوم بودند؟ چرا امثال منتظری یک عدد است؟مردم ما نیازمند رهبریم؟ خب! ما نیازمند اتحادیم؟ حتما! اما شما را بخدا قسم این بار نگذارید رهبرانی که هنوز خود در کوچه بن بست تحجر گرفتارند برای ما نسخه نهایی را بچیچند. ما همه با هم هستیم، با آنانیم، دوستشان داریم و من و شما مطمئنیم که این نطام بزودی رفتنیست اما… نگذاریم بنام اصلاحات اما با کهنه نخ نمای دین برایمان کیسه بدوزند. نکند این دیکتاتوری هم براندازیم و دیکتاتور دیگری را را در سی سالا بعد (1428) بخود ببینیم. ما با رهبرانیم اما باید بدانیم اینان ما را به کجا خواهند برد؟ به همانجا که خمینی پس از سرمستی مردم از پیروزی انقلاب برد؟ آیا اینان حاضرند حق انتخاب حکومت را به دست مردم بسپارنند؟ آیا اینان باور دارند که مردم از حکومت دین خسته اند و آماده اند آنرا برای همیشه به کنج حیاط خلوت دلها بسپارند و دست آنرا از سیاست قطع کنند؟ ما باید تکلیف خود را حالا بدانیم.

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire

دوستان عزیزی که پیام می نویسید. لطف کنید در صورت امکان پیام ها را با حروف فارسی بنویسید تا قابل خواندن باشد. خواندن فارسی با حروف لاتین مشکل است. ضمنا بهتر است بجای گزینه ناشناس، گزینه نام را انتخاب کرده و یک نام - حتما لازم نیست واقعی باشد - بنویسید. اگر مایل به تماس با من هستید می توانید به ایمیل من نامه بنویسید. موفق و پیروز باشید.
atefehm@hotmail.com