vendredi 27 novembre 2009

چند کلمه ای با "حشمت طبرزدی" در مورد معنی کلمه "پاکی و ناموس" در فرهنگ مبارزاتی

آقای طبرزدی، جمله ای در نامه ی شما یافتم که امیدوارم اشتباه قلمی باشد تا باور اجتماعی. جمله ای که به فرهنگ رژیم جهل و جنایت ولایت فقیه آلوده است. از آن جمله هایی که مرا همیشه بر می آشوبد . همانا که این جنایتکاران به ناموس کلمات نیز رحم نکردند. در نامه ای به تاریخ 6 آذر 88 ، خطاب به خواهر مبارزم که مورد تجاوز این وحشیان واقع شده نوشته ای : " بهترین سرمایه ات که همانا ناموس و عصمت و پاکی ات بوده است را برای ایران و ایرانی از تو گرفته اند."!!
حشمت عزیز ، ناموس و عصمت و پاکی یک زن و مرد با تجاوز جنسی از آنها گرفته نمیشود. این آخوندها و آخوند صفتان از خدا بی خبر هستند که می خواهند معنی پاکی و ناموس را برای ما در محدوده جنسی معنی کنند. بهترین سرمایه من به عنوان یک زن، پاکی و ناموس یا بقول آخوندها " عفت " جنسی ام نیست آنطور که شما می گوئید. بلکه شرف مبارزاتی و انسانی من است. اصلا کلمه ناموس و پاکی در این کادر نمی گنجد و آنان که زن را با دیدگاه جنسی می نگرند در این طرز تفکر در جا می زنند. من برخلاف شما فکر میکنم که دژخیمان نه تنها موفق به گرفتن شرف و ناموس خواهران و برادران من که مورد تجاوز در زندانها قرار گرفته اند، نشده اند. بلکه در برابر ناموس و شرف انسانی آنها خود را باخته اند. این دزخیمان هستند که شرف خود را نه تنها با تجاوز بلکه با دستگیری و شکنجه و اعدام جوانانمان دیرزمانی است که از دست داده اند و به بی ناموس ترین موجودات دو پای روی زمین تبدیل شده اند.

باشد که به همت زنان و مردان ایران زمین نحس وجودشان را از سرزمینمان پاک کنیم. زنان در این قیام پرخروش بنا به ستم مضاعفی که بر آنها رفته است در صف اول مبارزه دوش به دوش برادرانشان قرار دارند و تبدیل به کابوس سرنگونی رژیم ضد زن و ضد انسانی ولایت فقیه شده اند. سیمای پرشکوه این زنان فردای آزادی ایران را در افقها ترسیم کرده است.
با احترام عاطفه اقبال - 6 آذر 88
atefehm@hotmail.com
لینک نامه ی حشمت طبرزدی

طبرزدی : نیرو های ولایت فقیه خانه به خانه به دنبال مبارزین و مخالفین افتاده اند تا ان ها را به وحشت بیندازند

http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=9951

http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1747.aspx

mardi 17 novembre 2009

گزارش تحقیقی در روزنامه واشینگتن تایمز، درباره بزرگترین لابی حکومت آخوندی در آمریکا

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۸۸ ۱۷ نوامبر ۲۰۰۹

با انتشار یک گزارش تحقیقی در روزنامه واشینگتن تایمز(۲۲آبان۸۸)، بزرگترین لابی حکومت آخوندی در آمریکا که تحت عنوان پوششی«شورای ملی ایرانیان ـ آمریکاییانَ» موسوم به« نیاک» وبه سرکردگی تریتا پارسی به سود مماشات و حفظ فاشیسم دینی حاکم برایران وعلیه مجاهدین و جایگزین دموکراتیک شورای ملی مقاومت ایران فعالیت میکرد، افشا ومفتضح شد. تحقیق واشینگتن تایمز که بر تقلب و غیرقانونی بودن کار تریتا پارسی و عدم ثبت نیاک انگشت گذاشته است، رابطه تنگاتنگ این ارگان پوششی ولابی را با دیکتاتوری بنیادگرای حاکم برایران که فعالیترین حامی تروریسم درجهان شناخته میشود و سپاه پاسدارن و ارگانهای متعدد مالی ونظامی اش به خاطر تروریسم و توسعه اسلحه کشتارجمعی درلیستهای ممنوعه ثبت شده اند، برملا می کند.
رسوایی« نیاک» و رئیس آن تریتا پارسی، همراه با شکایت دادستانهای امریکا برای مصادره آسمانخراش بنیاد پهلوی سابق که رژیم آخوندی نام بنیاد مستضعفان را بر آن نهاده بود، دستگیری رئیس این بنیاد و پیگرد تمامی مراکز پولشویی مربوطه درنیویورک، دو ضربه بزرگ وکمرشکن سیاسی ومالی بر تمامی ارگانها و سایتها ومزدوران زنجیره یی وزارت اطلاعات آخوندی است وارد اورده است. این شبکه زنجیره یی که تحت کنترل وزارت جاسوسی وآدمکشی رژیم = وزارت اطلاعات – وشورای عالی امنیت رژیم و زیر نظر بیت العنکبوت خامنه ای کارمی کند، از آمریکا تا اروپا و تا عراق و کشورهای عربی و هم چنین در کشورهای شرق دور علیه مجاهدین خلق ایران فعال است و با صرف هزینه های گزاف مالی می کوشد تا فاشیسم مذهبی را درمقابل قیام ومقاومت ملت ایران برسرپا نگهداردروزنامه واشینگتن تایمزدرگزارش مشروحی که یک صفحه کامل این روزنامه را به خود اختصاص داده در ابتدا به مخالفت لابی رژیم با انتصاب دنیس راس به مقام «نظارت بر سیاست ایران» توسط اوباما پرداخته و می نویسد: آنها میترسیدند با قرارگرفتن دنیس راس ـ که مواضع ضد رژیم ایران دارد ـ در این سمت، اقدامهای طولانی مدتشان برای ترغیب مقامهای آمریکایی جهت رفع تحریمها علیه رژیم به هدر برود و خنثی شود. واشینگتنتایمز فاش می کند که چگونه پاتریک دیزنی، کفیلِ مدیر سیاستگذاری شورای ملی ایرانیان - آمریکاییان (نیاکNIAC) طی ایمیلی که اکنون افشا شده خط میدهد که با بکارگیری تعدادی از گروههای به ظاهر آمریکایی مانند «رای دهندگان برای صلح»، «کمیته دوستان قانونگذاری ملی»، «پزشکان برای مسئولیت اجتماعی» و دیگر گروهها، باید یک بحث و جدل رسانهیی ایجاد کرد تا اوباما وادار به کنار گذاشتن دنیس راس از این منصب شود. واشنیگتن تایمز می نویسد: ارتباط ایمیلی بین تریتا پارسی و آقای جواد ظریف(سفیررژیم ایران درسازمان ملل) نشان میدهد که تریتا پارسی اظهار میدارد دیپلمات ایرانی با اعضای کنگره ملاقات کرده است. تریتا پارسی در ایمیلی به تاریخ ۲۵ اکتبر ۲۰۰۶ خطاب به ظریف نوشت: خوشحال شد که شنیدم شما قصد دارید با نماینده کنگره وین گیلچرست و احتمالاً نماینده کنگره جیمز لیچ ملاقات کنید. بسیاری دیگر شامل دمکراتهای مورد احترام، علاقمند به ملاقات هستند. پارسی همچنین تلاش کرد یک پیشنهاد ۲۰۰۳ ایرانیها برای مذاکره موسوم به معامله بزرگ با ایالات متحده تبلیغات کند. . . . در این درخواست کار گفته شده که شورای ملی ایرانیان آمریکایی “در قرار دادن پیشنهاد ۲۰۰۳ ایران برای معامله بزرگ در سرتیترهای کشور موفق بوده است” و متذکر شد که تلاشهای آقای پارسی به ۳۷ مقاله تحلیلی، یک برنامه در سی. ان. ان و ۸۰ اشاره در روزنامهها منجر شده است. واشینگتنتایمز می نویسد: تریتا پارسی در چند هفته گذشته یک کارزار جدید برای رنگ کردن منتقدین خود به عنوان نئومحافظهکاران و حامیان مجاهدین خلق… راهاندازی کرده است. او همچنین روز پنجشنبه به دنبال این بود که از طریق نامهیی از جانب وکیل خود به واشنگتن تایمز از انتشار جزئیات اسناد داخلی شورای ملی ایرانیان آمریکایی جلوگیری کند. زمانی که جرج بوش رئیس جمهور بود، نیاک همچنین علیه تامین مالی آمریکا برای ترویج دموکراسی در ایران استدلال میکرد و ادعا میکرد که این اقدام به اپوزیسیون آسیب میرساند و اپوزیسیون را به عنوان آلت دست آمریکا لکه دار میکند. این درحالی بود که همزمان نیاک در سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۷ کمتر از ۲۰۰هزار دلار از وقفِ(اعطای) دموکراسی ملی جهت ساختِ سازمانهای غیر دولتی ایرانی دریافت کرد. شریک این ابتکار یک سازمان غیر دولتی ایرانی به نام بنیاد همیاران بود که موسس آن پدر آقای نمازی است»در بخش دیگری از روشنگری واشینگتنتایمز آمده است: اما پیشینه آقای تریتا پارسی نشاندهنده تداومِ التزام او به تغییر سیاست آمریکا در قبال ایران است. و از زمان تغییر دولت آمریکا، او به روشنی در واشینگتن از نفوذ بیشتری برخوردار شده است… بسیاری از کارهای غیر علنی شورای ملی ایرانیان آمریکایی از طریق ایمیلها، اسناد، جلسات هیأت مدیره و یادداشتهای استراتژی که به عنوان بخشی از روند اکتشاف در دعوای حقوقی جاری علیه یک منتقد این گروه علنی شده، فاش شده است…کارشناسان اجرای قانون که برخی از اسنادی را که در اختیار واشینگتن تایمز گذاشته شده بررسی کردهاند، میگویند، ایمیلهای بین آقای پارسی و جواد ظریف سفیر وقت ایران در سازمان ملل- و یک بررسی داخلی از قانون فاش سازی لابی اسنادی را ارائه میدهند که نشان میدهد این گروه بهعنوان یک لابیِ اعلام نشده عمل کرده است و ممکن است به خاطر نقض قانون مالیات، قانون ثبتِ ماموران خارجی و قانونِ فاش سازیِ لابی، مجرم شناخته شود. واشینگتن تایمزمی افزاید: نه تریتا پارسی و نه هیچ کس دیگری در نیاک به عنوان لابیکننده ثبت نشدهاند و یا در وزارت دادگستری آمریکا، اوراق ماموران محلی دولت ایران یا کمپانیهای ایرانی را پر نکردهاند. طبق وبسایت سابق این گروه، این سازمان که تا تاسیس شورای ملی ایرانیان آمریکایی فعال بود، با هدف “حراست از منافع ایران و ایرانیها” طراحی شده بود. این وبسایت “لغو تحریمهای اقتصادی و سیاسی آمریکا علیه ایران و آغاز یک گفتگو بین ایران و آمریکا” را در صدر اولویت خود لیست کرده بود. واشنگتن تایمز از ۲ مقام سابق ضابطین قانون فدرال آمریکا خواست که اسنادی از پروندهیی که نشان میدهد تریتا پارسی به ترتیب دادن جلساتی بین اعضای کنگره و آقای ظریف کمک کرده است را بررسی کنند. یکی از این مقامات که اولیور باک رول مباشر معاون مدیر سابق اف. بی. آی میباشد گفت: از نظر من لازمه ترتیب دادن جلسات بین اعضای کنگره و سفیر ایران در آمریکا این است که آن فرد یا موسسه به عنوان مامور یک قدرت خارجی که در این پرونده ایران است ثبت نام کند. بنا به این اسناد، تریتا پارسی بارها کار حمایتی خود را با نمازی که تا سال ۲۰۰۷ مدیر عامل شرکتی به اسم عطیه بهار بود، هماهنگ کرده است. عطیه بهار، بازوی مشاوره بینالمللی گروه عطیه، یک شرکت سهامی مستقر در تهران برای اموراتی است که قراردادهایی هم با وزارتخانههای ایران و بانکهای ایرانی و همینطور کمپانیهای بین المللی که در صدد انجام بیزینس در ایران دارند. اگر کنگره تحریمها را لغو میکرد، عطیه بهار از آن بهره برداری میکرد.
در پی افشای لابی رژیم در آمریکا، دبیرمصلحت نظام آخوندی با اعتراف به این رسوایی بزرگ درپایگاه خبری خود(۲۲آبان۸۸) نوشت: «پرنفوذترین لابی ایرانی! به دلیل تخلفات، زیر تیغ تحقیقات فدرال آمریکا»، «شورای ملی ایرانیان ـ آمریکائیان که پس از روی کار آمدن دولت اوباما جزء بانفوذترین لابیهای آمریکایی محسوب شده و اهداف خود را در جهت منافع ایرانیان بیان مینموده است، اکنون با یک پرونده بزرگ حقوقی علیه خود مواجه شده است». پاسداررضایی د رمورد سرکرده این باند لورفته افزود: «آقای تریتا پارسی که رهبر این سازمان شناخته میشود، بدنبال تغییر سیاستهای آمریکا نسبت به ایران است و پس از انتخاب اوباما بعنوان یکی از بانفوذترین گروهها برای تغییر خط و مشی امریکا نسبت به ایران محسوب میشده است. دبیرمصلحت نظام و سرکرده سابق سپاه پاسداران پس از درج بخشهایی از مقاله واشینگتنتایمز، اذعان کرد: «نیاک» تشکیلات بانفوذی در کاخ سفید محسوب می شود که قصد برقراری ارتباط و همکاری بین ایران و آمریکا و لغو کلیه قعطنامهها علیه ایران ازسوی آمریکا را دارد، اما اکنون در سیستم قضایی آمریکا یک پرونده حقوقی علیه این شورا به جریان افتاده است… مدارک و اسناد نشان خواهند داد که آیا این گروه قصد داشته با توجه به قدرت "لابیگری" به نفع ایران فعالیت کند یا خیر، ولی در صورتی که این موضوع لابیگری اثبات گردد، به معنای نقض قوانین فدرال دولت آمریکا در ارتباط با لابیگری است».
سایت همبستگی ملی

دبیر کل سازمان ملل متحد: یونامی مانیتورینگ وضعیت انسانی در کمپ را بعنوان بخشی از یک تلاش برای یافتن راه حل هایممکن شامل طرفهای ذینفع برعهده گرفته است

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۸۸ ۱۷ نوامبر ۲۰۰۹
دبیر کل سازمان ملل متحد در گزارش سالانه خود به شورای امنیت براساس پاراگراف ششم قطعنامه ۱۸۸۳ شورای امنیت ملل متحد مصوب سال۲۰۰۹ در مورد وضعیت در کمپ اشرف، اعلام کرد،پس از آزادی ۳۶ تن بازداشت شدگان اشرف ،مقامات دولت عراق برای بستن این کمپ فراخوان دادند، اما آنها مکررا به هیات ملل متحد در عراق تضمین دادند با ساکنان اشرف بر اساس قانون بین المللی انساندوستانه واصل نان رفولمان رفتار خواهند نموددبیر کل ملل متحد در گزارش خودهمچنین اعلام کرد: بنا به درخواستهای مکرر ، با حمایت از طرف دفتر کمیسر عالی حقوق بشر ملل متحد، یونامی مانیتورینگ وضعیت انسانی در کمپ را بعنوان بخشی از یک تلاش برای یافتن راه حل های ممکن شامل طرفهای مختلف ذینفع برعهده گرفته است.
بند ۴۹ گزارش دبیر کل سازمان ملل متحد به شورای امنیت پس از تصویب و انتشار بعنوان سند رسمی ملل متحد«در مورد وضعیت در کمپ اشرف، تنش در ۲۸ و ۲۹ ژوییه بین نیروهای امنیتی عراق و ساکنان کمپ که به سازمان مجاهدین خلق ایران تعلق دارند بالا گرفت. زمانی که نیروهای امنیتی عراق وارد کمپ شدند تا یک ایستگاه پلیس در داخل محدوده آن ایجاد کند، سازمان مجاهدین خلق ایران قویا مخالفت کرد و رویارویی بعدی منجر به ۱۱ نفر کشته و حدود ۲۰۰ نفر مجروح از ساکنان اشرف گردید. نیروهای عراقی سپس ۳۶ تن از ساکنان را دستگیر و سپس بازداشت کردند که بعد به یک اعتصاب غذا همراه با ۱۳۶تن دیگر از ساکنان دست زدند. در هفتم اکتبر ، افراد بازداشتی آزاد شدند و بعد از اینکه پذیرفتند در صورتیکه احضار شوند در مقابل دادگاه عراقی حضور پیدا کنند و اگر امکان آن فراهم شود در یک کشور سوم اقامت گزینند، به اشرف بازگشتند. متعاقبا مقامات دولت عراق برای بستن این کمپ فراخوان دادند، اما مکررا به یونامی در مورد تعهداتشان برای رفتار با ساکنان بر اساس قانون بین المللی انساندوستانه واصل نان رفولمان تضمین داده اند. بنا به درخواستهای مکرر ، با حمایت از طرف دفتر کمیسر عالی حقوق بشر ملل متحد، یونامی مانیتورینگ وضعیت انسانی در کمپ را بعنوان بخشی از یک تلاش برای یافتن راه حل های ممکن، شامل طرفهای مختلف ذینفع، برعهده گرفته است. »گزارش دبیر کل ملل متحد به شورای امنیت که بر اساس پاراگراف ششم قطعنامه ۱۸۸۳ شورای امنیت ملل متحد در باره عراق تنظیم شده است. بالاترین سند رسمی بین المللی مورد توافق شورای امنیت ملل متحدمی باشد که امریکا،روسیه،چین،انگلیس وفرانسه اعضای دائمی آن هستند. طبق این گزارش دولت عراق مکررا متعهد شده وتضمین داده است که با اشرفیان طبق قانون انساندوستانه بین المللی( IHL)و اصل نان رفولمان رفتار کند. این نخستین بار است که دولت عراق به حقوق بین المللی انساندوستانه و اجرای آن درباره ساکنان اشرف ملتزم میشود و آنرا تضمین میکند. در گزارش دبیر کل ، اشرف طبق قطعنامه ۱۸۸۳ شورای امنیت در چارچوب ماموریت ملل متحد در عراق قرار گرفته است و تیم نظارت ملل متحد دراشرف ،در بالاترین مرجع جهانی رسمیت پیدا میکند. هیات ملل متحد در عراق بر عهده گرفته است که تلاش کند راه حل مورد قبول طرفهای مختلف از جمله مجاهدین را جستجو کند. اینکه لاریجانی، بعنوان رئیس مجلس آخوندها و به عنوان بالاترین مسئول پرونده عراق و مجاهدین دراین رژیم ،سرانجام ناگزیر میشود خواسته و حرف اصلی فاشیسم دینی حاکم برایران را در عراق بالا بیاورد، و اینکه بعد از تشویق بخاطر جنایت علیه بشریت و گامهایی که بخش ولایت فقیه در دولت عراق در محاصره و سرکوب و کشتار مجاهدین برداشته، رُک و پوست کنده در تعارض آشکار با قوانین و کنوانسیونهای بینالمللی، خواستار استرداد آنها میشود و به تهدیدهای تروریستی هم در این زمینه مبادرت میکند، به روشنی نشان میدهد در شرایطی که مجاهدین مسلح نیستند و در ۷سال اخیر تماماً محصور و تحت کنترل بودهاند، هدف از همه محدودیتها و محاصره و قطع سوخت و ارزاق، هدف از ممانعت از ورود خانوادهها و وکلا و خبرنگاران و هیأتهای بینالمللی، هدف از لجن پراکنی و سانسور در تلویزیون حکومتی عراق علیه مجاهدان اشرف، هدف از دروغپردازیهای دیوانه وار یک دوجین مشاور و مقام امنیتی، هدف از بکار گرفتن بریده مزدوران برای زمینه سازی و توجیه کشتار اشرفیان، هدف از تحت فشار قراردادن و تهدید و تطمیع و گروگان گرفتن خانواده ها برای اینکه به سبّ و لعن فرزندان و خویشاوندان خود تن بدهند، و مخصوصاً هدف از هرگونه جابجایی مجاهدان اشرف در داخل عراق، هیچ چیز جز سرکوب و انهدام نیروی محوری اپوزیسیون ایران و جز زدن و بستن و استرداد و کشتن مجاهدین نبوده و نیست. مگر اینکه مجاهدین در برابر این رژیم زانو بزنند و پرچم ندامت و تسلیم بالا ببرند. چیزی که خمینی آرزوی آن را به گور برد و سوگند میخورم که خامنهای هم آن را به گور خواهد برد.
از سوی دیگر تلویزیون الرافدین عراق(۲۴آبان۸۸) خبر داد: اِد ملکرت، نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد در عراق، نسبت به اوضاع انسانی در قرارگاه اشرف ابراز نگرانی کرد. وی از سازمان ملل متحد خواستار حمایت از ساکنان قرارگاه اشرف در قبال کوچ دادن اجباری، اخراج یا بازگرداندن به کشورشان شد و آنرا برخلاف اصل نان رفولمان دانست. الرافدین افزود: نمایندگی سازمان ملل متحد اوضاع قرارگاه اشرف را در سالهای گذشته تحت مراقبت قرار داده و امکان کمک به آنان برای پیدا کردن راه حلی منطبق با قانون بین‌المللی را تحت بررسی قرار می‌دهد.

سایت همبستگی ملی

mercredi 11 novembre 2009

در سوگ احسان فتاحیان، فرزند قهرمان کردستان

عاطفه اقبال
atefehm@hotmail.com
بدرود برادرم، خون تو پشتوانه نبردمان خواهد بود
هرگز از مرگ نهراسیده ام. حتی اکنون که آنرا در غریب ترین فضا و صمیمانه ترین زمان در کنار خویش حس می کنم. آنرا می بویم و بازش می شناسم، چرا که آشنایی است دیرینه به این ملت و سرزمین. نه با مرگ که با دلایل مرگ سر صحبت دارم.
از نامه احسان فتاحیان قبل از اعدام

احسان 28 ساله را امروز اعدام کردند. متولد سال 60 : سال خون، سال اعدامهای دسته جمعی، سال به بند کشیدن همه آزادی ها. سال سر بریدن رسمی انقلاب مردم ایران. 28 سال به خون کشیدن مستمر بچه و پیر و جوان در این کشور ویران. سن احسان، سن سربریدن آزادی بدست دزدان انقلاب مردم ایران بود.

جرمش چه بود؟ فریاد زده بود : آزادی . برادرم احسان از کردستان دلیر، اما، حسرت یک آه را بر دل دژخیمان گذاشت. در دو روز آخر با اعتصاب غذای خشک به جلادان نشان داد که با آنها سر آشتی ندارد و تا آخرین نفس به حکم غیر انسانی آنها اعتراض خواهد کرد و در آخرین لحظه نیز به شجاعت مبارزی از نسل "چه گوارا"، "بیژن" ، "موسی" چهارپایه را از زیر پای خود به کناری انداخت و بر فراز دار پرواز کرد. احسان حسرت به دار آویختنش را نیز از این جلادان گرفت و آنها را در این لحظه آخر کیش و مات کرد.

دژخیمان آنقدر از این جوان بی باک وحشت داشتند که روز قبل از اعدام اعلام میکنند که حکم اعدام به تعویق افتاده است تا اعتراضات مردمی را مهار کنند. نوشته اند که حتی نگذاشتند در آخرین لحظات با خانواده اش دیدار داشته باشد. این خبر را که خواندم از خودم پرسیدم : براستی از رژیم ددمنش ولایت فقیه چه انتظاری بیش از این باید داشت؟ مگر در 28 سال گذشته به خانواده های صدها هزار زندانی مجاهد و مبارز خلق اجازه داده بودند که فرزندانشان را در آخرین لحظات ببینند؟ مگر با جعبه شیرینی به درب خانه دختران جوانمان بعد از تجاوز و اعدام نرفته بودند تا خبر باکره اعدام نشدنشان را به خانواده ها دهند؟ از این وحوشان وابسته به قرون وسطی بیش از این چه انتظاری میتوان داشت؟ احسان با رفتن شجاعانه اش یک شاهد دیگر بر فریاد مردمی شد که میگویند : تجاوز، شکنجه، اعدام دیگر اثر ندارد و خلقی که بپا خاسته است را نمی توان خاموش کرد.

گزارشگر صحنه نوشته بود :" این آخرین صحنه از مردی بود که دیگر برنگشت". من اما دلم میخواهد فریاد کنم و بگویم که احسانها باز خواهند گشت. همراه با طنین افکن شدن سرود آزادی در خیابانهای میهنمان. همراه با خنده های شادی خلقمان، روزی که این دژخیمان را سرنگون کنیم. روزی که از این قاتلان دیگر اثری در ایران زمین باقی نگذاریم . آری آنروز احسانها به همراه صدها هزار شهید دست در دست هم باز خواهند گشت تا با ما سرود آزادی بخوانند.

آری احسان، دروغ گفته ام اگر بگویم که در سوگ تو نگریسته ام. با شنیدن خبر، درد، سینه ام را چنان در هم فشرد که احساس کردم یک لحظه جهان هستی پیش چشمانم تاریک می شود. مثل هر بار که خبر بخاک افتادن عزیزی را در این 28 سال نحس وشوم شنیده ام. ولی مثل همیشه اشکهایم را پاک کردم و به خودم گفتم که در شانزده آذرو در هزاران مناسبت دیگر نام احسان ها را همانند صدها هزار شهید دیگر بر فراز شهرهایمان فریاد خواهیم کرد و به دژخیم خواهیم گفت : منتظر باش. روز سرنگونیت فرا رسیده. ما بچه های جنگیم بجنگ تا بجنگیم.

11 نوامبر 2009

- بی بی سی امروز بی شرمانه سعی کرد به کمک دژخیمان جمهوری اسلامی بیاید و برای تردید و شک انداختن در دل مردم با تیتر بزرگ در صفحه اول بنویسد که اعدام احسان فتاحیان هنوز تائید نشده است. تا مردم بجان آمده به خیابانها نریزند و اعتراض نکنند. ولی این تاکتیک ها و کمک رسانی های امداد غیبی دیگر اثر ندارد و فریاد این شهید بسیار رساتر از هر رسانه ی دیگری فریاد اعتراض خود را به دنیا خواهد رسانید.

با حضور گسترده برای بخاک سپردن شهید احسان فتاحیان، این مراسم را به اعتراض عمومی علیه این جنایتکاران تبدیل کنیم.


jeudi 5 novembre 2009

ديلي تلگراف: تظاهرات كنندگان ايران با پليس درگير شدند

نوامبر 2009- يك گزارش تأييد نشده ادعا كرد كه پليس گلوله واقعي [مرگبار] عليه تظاهرات كنندگان استفاده كرده و چندين تن را مجروح كرده است. شاهدان در ابتدا گفتند كه نيروهاي امنيتي از باتون استفاده كردند تا تظاهرات كنندگاني كه عليه دولت در ميدان مركزي پايتخت راه پيمايي مي كردند را پراكنده كنند. تظاهرات از سوي اپوزيسيون با تحريم راهپيمايي از سوي دولت مقارن بود. هزاران ايراني در ابتدا شروع به يك راهپيمايي پر سر وصداي ضدآمريكايي در مركز تهران كردند كه در سالگرد اشغال سفارت آمريكا در 30 سال پيش توسط دانشجويان بود. پرزيدنت باراك اوباما در اين اثنا در بيانيه يي سالگرد اين رويداد را كه جرقة 3 دهه خصومت بين آمريكا و ايران را زد گفت كه جمهوري اسلامي اكنون “بايستي انتخاب كند“ كه آيا مي خواهد درب را براي فراغت و آباداني باز كند.… كمتر از يك مايل آن طرفتر در ميدان هفت تير, پليس ضد شورش مسلح به باتون و گاز اشكآوردر حالي وارد شد كه چند صد تن از حاميان اپوزيسيون تلاش مي كردند تا يك تظاهرات ضددولتي بر پا كنند. شاهدان گفتند كه تظاهرات كنندگان كه شعار “مرگ بر ديكتاتور“ سر مي دادند از متفرق شدن امتناع مي كردند دهها تن از آنها مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.

دستگیری گزارشگر خبرگزاری فرانسه در تهران

سایت دویچه وله
گزارشگر خبرگزاری فرانسه در تهران، فرهاد پولادی، در صبح ۱۳ آبان دستگیر شده است. خبرنگاران اجازه نداشتند از تظاهرات اعتراضی در این روز گزارش تهیه کنند. با وجود این، خبرهای اعتراضات در سطح جهانی بازتاب یافته است.
فرهاد پولادی، گزارشگر خبرگزاری فرانسه (AFP) در ایران دستگیر شده است. روز پنج‌شنبه (۱۴ آبان/ ۵ نوامبر) خبرگزاری فرانسه این خبر را اعلام کرده است. فرهاد پولادی روز چهارشنبه دستگیر شد.
در گزارش خبرگزاری فرانسه در این مورد به نقل از رئیس دفتر این خبرگزاری در تهران، جی دشموخ (Jay Deshmukh) آمده است: «فرهاد پولادی در حال تهیه‌ی گزارش از تظاهرات بود که سه مأمور او را متوقف کردند و با خود بردند. دو نفر از آنان اونیفورم به تن داشتند، یکی دیگر با لباس شخصی بوده است».

جی دشموخ همچنین گفته است که از دیروز صبح تا کنون از خبرنگار دستگیر شده اطلاعی در دست نیست.

دفتر خبرگزاری فرانسه در تهران موضوع را از طریق وزارت ارشاد پیگیری می‌کند. به گفته‌ی رئیس دفتر این خبرگزاری در تهران، وزارت ارشاد قول داده است که برای پیگیری موضوع اولویت قایل شود.

خبررسانی در روز ۱۳ آبان

به دستور مقام‌‌های وزارت ارشاد، خبرنگاران داخلی و خارجی اجازه نداشته‌اند از تظاهرات اعتراضی گزارش دهند. آنان فقط اجازه داشته‌اند از تظاهرات رسمی دولتی در اطراف سفارت سابق آمریکا خبر تهیه کنند. با وجود این، حرکات اعتراضی در تهران و برخی شهرستان‌ها بازتاب وسیعی در رسانه‌های جهانی یافته است.

کار خبررسانی را خود شهروندان عادی با استفاده از ای-میل و وبلاگ و سایت‌های اجتماعی و ارسال عکس و ویدئو به خبرگزاری‌ها و رسانه‌هایی چون یوتیوب انجام داده‌اند.

خبرگزاری‌های دولتی وجود تظاهرات اعتراضی را کتمان نکرده‌اند. در گزارش‌های آنها از معترضان به عنوان اغتشاش‌گر نام برده شده است.

خبرگزاری فارش نوشته است: « همزمان با حضور بی‌سابقه مردم تهران در راه‌پيمايی ۱۳ آبان، گروهی از اغتشاش‌گران با تجمع در مناطقی از شهر تهران و با سر دادن شعارهايی در حمايت از سياست‌های آمريکا و رژيم صهيونيستی به مردم، اموال عمومی و نيروهای انتظامی حمله‌ور شدند».

خبرگزاری دولتی ایرنا نیز بر همین روال از وجود اغتشاش خبر داده است. در یکی از گزارش‌های این خبرگزاری آمده است که «اغتشا‌شگران با قمه و چاقو به دکتر سید علیرضا مرندی، نماینده اصول‌گرای تهران در مجلس و وزیر اسبق بهداشت حمله کرده‌اند». در این گزارش آمده که به اتوموبیل این نماینده‌ی مجلس خسارت وارد شده، اما خود او آسیب جدی ندیده است.

جو امنیتی تهران

جو تهران همچنان امنیتی است. پرویز سروری، نماینده‌ی تهران در مجلس به خبرگزاری ایلنا گفته است که «امنیتی شدن فضای شهر تهران به خاطر حفظ جان مردم است». وی افزوده است که «با حضور مامورين امنيتی، اقداماتی که در جهت برهم زدن امنيت و آسيب زدن به مردم باشد، برطرف می‌شود».

بنابر گزارش‌های عینی از تهران، روز چهارشنبه در برخی خیابان‌های تهران تعداد مأموران به دوبرابر تعداد رهگذران می‌رسیده است

mercredi 4 novembre 2009

نادیا انجمن، غزلی که ناتمام ماند

عاطفه اقبال
atefehm@hotmail.com

این مطلب را من در سوگ "نادیا انجمن" در نوامبر سال 2005 نوشته و در هفته نامه ادبی - فرهنگی " ندا " منتشر کرده بودم. امسال که چهارمین سالگرد درگذشت این زن شجاع و هنرمند مصادف است با اوج گیری تظاهرات ضد دیکتاتوری و ضد ارتجاعی در ایران، تظاهراتی که یکی از ویژگی های برجسته اش حضور گسترده و چشم گیرزنان میهنمان در همه ی صحنه های آن می باشد. بی مناسبت نمی بینم که آنرا دوباره منتشر کنم. به جرات می توانم بگویم که "نادیا انجمن" با مبارزات قلمی اش بر علیه ارتجاع حاکم بر افغانستان در شرایط ویژه این کشور، به شکلی یک " ندا" و یک " شهید " از کشور افغانستان است. بر او درود می فرستم.

خبر جان باختن " نادیا انجمن " شاعر جوان افغانی در روز شنبه 14 آبان – 5 نوامبر-2005 دل همه ی دوستداران هنر و ادبیات را بدرد آورد.
نادیا انجمن، شاعری 25 ساله از افغانستان، در حالیکه یکسال از ازدواجش می گذشت، در زیر ضربات مشت و لگد همسر خود جان باخت. همسر دستگیر شده و به قتل اعتراف می کند و مادر شوهر که گویا در این قتل پسرش را یاری کرده بود، بعد از چند روز فراری بودن دستگیر میشود.

ً نادیا دانشجوی سال آخر دانشکده زبان و ادبیات دری در دانشگاه هرات به عنوان دانشجوی ممتاز دانشگاه در فصل اول امتحانات شناخته شده بود. او که به عنوان استعدادی نوین به عرصه ی ادبیات و شعر پا نهاده بود. بعد از ازدواجی ناخواسته، به علت ممانعت شوهرش از شرکت در محافل ادبی و شعرخوانی که همیشه یکی از علایقش بود، محروم شده بود. تعدادی از شاعران و نویسندگان افغان مرگ نادیا را یک ضایعه بزرگ فرهنگی در افغانستان نامیدند و اشعار او را در نوع خود بی نظیر دانستند. اولین و آخرین مجموعه ی شعری این شاعر جوان بنام ً گل دودی ً در آوریل سال جاری توسط انجمن ادبی هرات منتشر شده بود.
عکس معصوم نادیا هر بیننده ای را بیشتر کنجکاو میکند تا از شرح احوال او بیشتر خبر یابد. در باره او نوشته اند : "او از پانزده سالگی به گفتن شعر رو آورده و شعرهایش بقولی زنانه است ". ً سایت خبری هرات با اضافه کردن این نکته که هویت زنانه در شعر با فروغ فرخزاد وارد شعرهای فارسی شده، به صورتی غیرمستقیم شعرهای نادیا را تاثیری از شعرهای فروغ میداند. اما با من خواندن شعرهای او سبک او را کاملا متفاوت با فروغ مییابم.

فریاد "نادیا"، فریادی است علیه ظلم و ستم در جامعه ای مرتجع که زن معنی انسان بودن خود را هنوز باز نیافته است. نادیا زنی است که در محیطی ضد زن شکفته است تا فریادهای در بند کشیده ی زنانه را از گلو برآورد. شعرهایش انعکاس دهنده ی درد و زجری است که بر زنان افغان رفته است . و دریغ که خود نیز خیلی زود در ابتدای راه هنریش ، قربانی همین اندیشه ی زن ستیزی در محیط بسته ی هرات می شود.

موضوع شعرهای مجموعه دودی آنطور که در وصفش نوشته اند : ً دغدغه ها و دلمشغولی های یک زن را نشان میدهد.ً ولی به نظر من این تعبیر بسیارضعیفی از شعرهای نادیا انجمن می باشد. شعرهای او نه دغدغه ها و دلمشغولی ها بلکه فریاد و آرزوهای زنانی در بند را به نمایش میگذارد. او در شعرهایش آرزوی پرواز کردن و از کنج قفس رهیدن را تصویر میکند و هویت واقعی زنانه اش را می سراید : ً من نه آن بید ضعیفم که ز هر باد بلرزم، دخت افغانم و برجاست که دایم به فغانم ً. این هویت زنانه در شعرها دستاویز او است تا شعر خود را با فریاد زنان میهنش بیامیزد. تا با این جهل و زن ستیزی مبارزه کند. تا زنانی در هم شکسته و خو گرفته به جبر زمانه را به برخاستن و اعتراض کردن ترغیب کند.

کشته شدن زنی توسط شوهر متاسفانه حادثه ای روزمره در افغانستان، ایران و کشوهایی از این دست است، ولی ویژگی جان باختن نادیا کشته شدن یک ً زن شاعرً است. زنی شاعر که وجودش در چنان جوامعی گناهی مضاعف است. باید بسیار متهور بود تا در جوامعی مثل افغانستان سر برآورد و فریاد زد : نه تنها من یک زنم، بلکه یک زن شاعرم، و پایم را فراتر نیز میگذارم : در شعرم درد زنان میهنم را فریاد میزنم.

شعرهای نادیا با توجه به سن کم او بسیار پرمحتوی است و هر کلمه اش باری از معنا را با خود حمل میکند.غزل " شکست زمزمه در روح شاعرانه من" ً چنان غنی و سرشار، فریاد نهفته در دل زنان افغان را از دل برکشیده که هر آزاده دلی را ناچار میکند در برابر این استعداد سر تعظیم فرود بیاورد.

نادیا تنها فریاد مظلومیت زنان افغان را در شعرهایش منعکس نمیکند. بلکه قدمی جلوتر بر میدارد و شجاعانه آرزوها و توانمندیهایش را نیز می سراید :

نیست شوقی که زبان باز کنم، از چه بخوانم؟ من که منفور زمانم، چه بخوانم چه نخوانم...........
دانم ای دل که بهاران بود و موسم عشرت، من پربسته چه سازم که پریدن نتوانم .
یاد آن روز گرامی که قفس را بشکافم، سر برون آرم از این عزلت و مستانه بخوانم،
من نه آن بید ضعیفم که ز هر باد بلرزم، دخت افغانم و برجاست که دایم به فغانم

باید در جامعه ای که "نادیا انجمن" می زیست، زندگی کرد تا فهمید که سرودن چنین شعری چه درک و فهم بالایی از شرایط و چه مایه گذاری قهرمانانه ای می طلبد. شعری که هدفش برافروختن آتش آگاهی و اعتراض در دل زنان افغان است. آری، گرچه نادیا انجمن هنوز در ابتدای راه بود و فرصت نکرد تا شعرهایش را بسراید ولی روزی فریاد حق طلبانه ی نادیا انجمن، فریاد دیگر زنان افغان در مبارزه شان علیه نابرابری و ستم جنسی خواهد شد. نادیا در دل مبارزات آزادیخواهانه زنان به مثابه فریادی همیشه طنین افکن خواهد ماند.

دو شعر از نادیا انجمن

شکست زمزمه در روح شاعرانه من

نیست شوقی که زبان باز کنم، از چه بخوانم؟
من که منفور زمانم، چه بخوانم چه نخوانم
چه بگویم سخن ازشهد، که زهر است به کامم
وای از مشت ستمگر که بکوبیده دهانم
نیست غمخوار مرا در همه دنیا که بنازم
چه بگریم، چه بخندم، چه بمیرم، چه بمانم
من و این کنج اسارت، غم ناکامی و حسرت
که عبث زاده ام و مهر بیاید به دهانم
دانم ای دل که بهاران بود و موسم عشرت
من پربسته چه سازم که پریدن نتوانم
گرچه دیری است خموشم، نرود نغمه ز یادم
زان که هر لحظه به نجوا سخن از دل برهانم
یاد آن روز گرامی که قفس را بشکافم
سر برون آرم از این عزلت و مستانه بخوانم
من نه آن بید ضعیفم که ز هر باد بلرزم
دخت افغانم و برجاست که دایم به فغانم

جرقه‌هاى آه من ستاره ريز می‌شود

شب است و شعر می‌زند شرر به لحظه‌هاى من
ز شوق شانه می‌كشد به رشته صداى من
چه آتشى است واعجب كه آب می‌دهد مرا
و عطر روح می‌دمد به پيكر هواى من
ندانم از كدام كوه، كدام كوه آرزو
نسيم تازه می‌وزد به فصل انتهاى من
ز ابر نور می‌رسد چنان زلال روشنى
كه نيست حاجتى دگر به اشك‌هاى‌هاى من
جرقه‌هاى آه من ستاره ريز می‌شود
به عرش لانه می‌كند كبوتر دعاى من
سرشك بيخودانه ام به خط خط كتاب او
نگاه كن چه بى بهانه می‌چكد خداى من
ز حرف حرف دفترى ز واژه واژه محشرى
قيامتى رسيده از سكوت ديرپاى من
مخر، مدر، حرير وهمى مرا كه خوشترم
به شب كه شعر می‌زند شرر به لحظه‌هاى من

پيام خانم رجوی بهمناسبت قيام مردم و جوانان بپاخاسته ميهن در روز 13آبان

خانم مريم رجوى طى پيامى قيام مردم و جوانان بپاخاسته ايران در تهران، شيراز، اصفهان، رشت، قزوين، لاهيجان، مشهد، بروجرد، كاشان، تبريز، اروميه، كرمانشاه و شهرهاى ديگر را ستود و گفت: اين خروش پرقدرت مردم ايران است كه يكصدا مىگويند رژيم ولايتفقيه بايد برود. در برابر فوران خشم و نارضايتى تودههاى مردم كه امروز در چند صدمترى مقر خامنهاى فرياد مىزدند «خامنهاى قاتل است حكومتش باطل است»، رژيم ولايتفقيه به لرزه درآمده است. خانم مريم رجوى افزود: علاوه بر دانشجويان دانشگاهها، علاوه بر زنان و دختران دلير، دانش آموزان و نوجوانان نيز در نقاط مختلف به قيامها پيوستند. در مراسم صبحگاهى سيزدهم آبان در برخى مدارس تهران دانش آموزان شعار مرگ بر ديكتاتور دادند و سپس به خيابانها سرازير شدند. آنها و همه زنان و مردان شجاعى كه در قيام سيزدهم آبان حضور يافتند بار ديگر بر بسيج امنيتى و سركوبگرانه رژيم و جنگ روانى و تبليغاتى عظيم آن غلبه كردند و سلسله شكستهاى خامنهاى در برابر قيامها ادامه يافت. شكست در برابر قيامهاى 26تير و 27شهريور، شكست در برابر قيام اشرف و شكست در برابر توفان اعتراضات دانشجويان. مردم ايران با قيام خود در روز سيزده آبان و باخروش «خامنهاى قاتل است»، نشان دادند كه براى دجالگريهاى ولىفقيه درهم شكسته و مفتضح شده ارتجاع و نمايشها و شعارهاى فريبكارانه ضداستكبارى اين رژيم ضدبشرى پشيزى ارزش قائل نيستند و براى نيل به آزادى عزم جزم دارند.
خانم رجوى جامعه بينالمللى را به اتخاذ سياست قاطع در برابر فاشيسم مذهبى و ولىفقيه منفور و مطرود آن كه جز با صدور ارتجاع و تروريسم و تلاش براى دستيابى به سلاح اتمى قادر به ادامه سلطه خود نيست فراخواند و تأكيد كرد جهان بايد به خيزش خاموشىناپذير و اراده قاطع مردم ايران براى رهايى از استبداد خونخوار مذهبى احترام بگذارد و در كنار قيام و مقاومت سازش ناپذير ملت ما براى آزادى و دموكراسى قرار گيرد.

اينجا امروزديگر تهران نيست , اينجا امروز جبهه جنگ مردم با حكومت ديكتاتوري است

چهارشنبه 13 آبان ,تهران ساعت1500: درگيري مردم با نيروهاي بسيجي و يگان ويژه در خيابان دانشگاه و انقلاب و ميدان هفت تيرادامه دارد , نيروهاي انتظامي با شليك هوايي در صدد پراكنده كردن مردم معترض هستند. مردم معترض در خيابانهاي تهران محدوده دانشگاه تهران دانشگاه امير كيبر و وليعصر بلوار كشاورز امير آباد شمالي تظاهرات كرده اند. مزدور هاي بسيجي در ميدان هفت تير مردم را مورد ضرب و شتم و آنها را روي زمين مي كشيدند و به آنها فحاشي ميكردند. جوانان را با باطوم و كابل مورد ضرب و شتم قرار مي دادند. در خيابان مفتح شمالي اول مدرس زنان و دختران زيادي را دستگير كردند. مردماني كه دركوچه ها تجمع كرده بودند نيروهاي يگان ويژه با موتور به آنها حمله مي كردند و با باطوم پير و جوان زن و دختر را به طرز وحشتناكي مي زدند و آنها را متفرق مي كردند نيروهاي بسيجي برا ي آنكه صداي اعتراض و شعار مرگ بر ديكتاتور و مرگ بر روسيه را خنثي كنند با ماشين هاي تويوتا داراي بلند گو سرود هاي خودشان را گذاشته بودند و با صداي بلند پخش ميكردند و در دسته هاي 10 و 20 نفره از زنان انتظامي و بسيجي در بين مردم معترض متفرق شده و شعار مرگ بر منافق و مرگ بر امريكا و مرگ بر اسرائيل سر ميدادند كه با هو كردن و شعار هاي مرگ بر ديكتاتور مرگ بر روسيه تا احمدي نژاد ه هر روز همين بساطه روبرو ميشدند . خبرهاي رسيده از ميدان آزادي و خيابان آزادي و خيابان جمالزاده حاكي است, نيروهاي ضد شورش و يگان ويژه و انتظامي و بسيجي مردم را مورد ضرب و شتم قرارداده و تعداد زيادي از دختران و زنان را بازداشت كردند و تعداد زيادي از جوانان و زنان زخمي شدند و توسط اورژانس تهران به بيمارستان خميني منتقل شدند . تهران به يك جبهه جنگ تبديل شده است.
آژانس ايران خبر

lundi 2 novembre 2009

دولت عراق بازيچه توطئه كثيف رژيم آخوندي عليه مجاهدان اشرف


هشدار براي آمادگي و ادامه دفاع ملي از اشرفدر حاليكه دولت عراق 10ماه است كه اشرف را به زندان تبديل كرده و از ورود خبرنگاران و خانواده ها و وكلا و سازمانهاي بين المللي مدافع حقوق بشر و كميته هاي پارلماني به اشرف, اكيداً ممانعت به عمل مي آورد,امروز كميته عراقي مسئول سركوب ساكنان اشرف, همراه با تعدادي عوامل عراقي و ايراني رژيم تحت عنوان خبرنگار و يك ميني بوس از خانواده هاي اعزام شده توسط وزارت اطلاعات كه از سوي شعبه اطلاعات آخوندها در اصفهان تحت عنوان انجمن نجات, گردآوري شده بودند به در ورودي اشرف آمده و با ارائه ليست شماري از ساكنان, خواستار ديدار آنها با خانواده هايشان در بيرون قرارگاه شدند. مجاهدان اشرف گفتند كه هركس خواستار ديدار خانوادگي است مي تواند به داخل اشرف بيايد اما مأموران عراقي اجازه ندادند. از اينرو مجاهدان اشرف از همراهي با توطئه رژيم آخوندي سرباز زدند.از اين پيشتر, به مدت 6سال از 2003 تا پايان 2008 , خانواده هايي كه خواهان ديدار بستگانشان در اشرف بودند از داخل و خارج ايران آزادانه وارد اشرف مي شدند اما دولت كنوني عراق به دستور رژيم آخوندها از ابتداي سال جاري ميلادي از اين امر ممانعت نمود و ملاقاتهاي خانوادگي با ساكنان اشرف را منحصر به كساني كرد كه در قالب تورهاي وزارت اطلاعات به عراق بيايند و حاضر باشند در بيرون قرارگاه زير دوربينهاي وزارت بدنام با بستگانشان ديدار نموده و آنها را به ندامت و تسليم و بازگشت به حاكميت آخوندي و لجن پراكني عليه مجاهدان اشرف ترغيب كنند. اين در حالي است كه دهها تن از اعضاي خانواده هايي كه در سالهاي گذشته به اشرف آمده اند در اوين محبوس و تحت فشار و شكنجه قرار دارند و برخي از آنها به حبسهاي طولاني محكوم شده اند. يورش به منازل خانواده هاي ساكنان اشرف و دستگيري و ضرب و شتم آنان نيز ادامه دارد و ديدار با مجاهدان اشرف براي خانواده هايشان جرم محسوب مي شود. در 27 ديماه گذشته دهها تن از اعضاي خانواده هاي ساكنان اشرف كه جدا از تورهاي اطلاعات آخوندي براي ديدار فرزندانشان در اشرف, عازم عراق بودند در فرودگاه تهران دستگير شدند. اغلب آنان مادران و پدران سالخورده بودند كه پس از ضرب و شتم, به طور مستقيم از فرودگاه به سلولهاي انفرادي در بند 209 شكنجه گاه اوين منتقل شدند. متعاقبا, خانه هاي مسكوني آنها نيز مورد تهاجم و غارت نيروهاي سركوبگر قرار گرفت. شماري از آنان هنوز هم در اوين هستند و برخي از آنها حبسهاي طولاني مدت گرفته اند.مقاومت ايران با محكوم كردن اقدامات امروز كميته دولت عراق براي سركوب اشرف, كه مجري دستورات ولي فقيه ارتجاع است, ممانعت از ورود خانواده ها به داخل اشرف و مجبور كردن ساكنان اشرف به ملاقات با خانواده هايشان در زير دوربينهاي وزارت اطلاعات در بيرون از قرارگاه را يك اقدام غيرقانوني و ضدانساني به منظور سوء استفاده از علايق خانوادگي براي پيش بردن نيات شوم ديكتاتوري ديني حاكم بر ايران عليه مخالفان اين رژيم مي داند. تبديل كردن اشرف به زندان با الگوي ملاقمقاومت ايران مراجع بين المللي و افكار عمومي عراق را, در آستانه انتخابات اين كشور, در باره دخالتها و توطئه هاي كثيف رژيم ايران و مزدوران عراقي آن به داوري مي خواند.دولت عراق بايد بلادرنگ به محاصره ضدانساني و غيرقانوني اشرف به ويژه به ممانعت از ورود خانواده ها و خبرنگاران و وكلا و هيأتهاي بين المللي خاتمه دهد. دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران9 آبان 1388 (31 اكتبر 2009ات زندانيان, نقض قوانين بين المللي و اصول بنيادين حقوق بشر است.

عفو بین الملل : خامنه ای حرفهایش مبنی بر "جرم بودن انتقاد از انتخابات" را بلادرنگ پس بگیرد

بیانیه عفو بین الملل ایران : عفو بین الملل از علی خامنه ای می خواهد اظهارات روز چهارشنبه اش مبنی بر "جرم بودن انتقاد از نتیجه انتخابات ریاست جمهوری" ماه ژوئن، را بلادرنگ پس بگیرد. تلویزیون دولتی اظهارات رهبر مذهبی را در گزارشی از دیدار خامنه ای با نخبگان در تهران پخش کرد. مالکام اسمارت، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقای عفو بین الملل، گفت : “ خامنه ای در این اظهارات خواهان جرم شدن مخالفت مسالمت آمیز و نارضایتی از روند سیاسی می شود“ مقامات ایران در برخورد با جریانات بعد از انتخابات، به طور پی در پی، به نقض حقوق بشر بنیادین، ادامه می دهند. آنها تلاش می کنند مردم (تحت سلطه ی )خود را از سخن گفتن بازدارند و آنها را مجبور به سکوت کنند.”نتیجه رسمی انتخابات ۱۲ ژوئن مورد مخالفت وسیع مردم قرار گرفت و در پی آن تظاهرات گسترده یی در سراسر کشور به راه افتاد. دهها نفر بدست شبه نظامیان بدنام بسیج و دیگر نیروهای دولتی کشته شدند؛ هزاران نفر بازداشت شدند، که گفته شده بسیاری از آنها شکنجه شده اند و مورد بدرفتاری قرار گرفتند؛ و دهها نفر – و چه بسا صدها نفر - محاکمه شده اند. عفو بین الملل چنین “دادگاههای نمایشی” را به عنوان یک “ریشخند به عدالت” محکوم کرده است.“ هرکسی که تنها بخاطر بیان مسالمت آمیز نظراتش درباره انتخابات بازداشت شده، باید به فوریت و بیقید و شرط آزاد شود و تمام بازداشتیها باید از شکنجه و بدرفتاریهای دیگر محفوظ باشند.”عفو بین الملل موارد مکرر نقض حقوق دستگیرشدگان را برشمرده و تاکید کرده است :مقامات ایران باید برای هرکسی که به جرمهای جنایی شناخته شده بازداشت شده باشد، محاکمات عادلانه را تضمین کنند.