vendredi 27 novembre 2009

چند کلمه ای با "حشمت طبرزدی" در مورد معنی کلمه "پاکی و ناموس" در فرهنگ مبارزاتی

آقای طبرزدی، جمله ای در نامه ی شما یافتم که امیدوارم اشتباه قلمی باشد تا باور اجتماعی. جمله ای که به فرهنگ رژیم جهل و جنایت ولایت فقیه آلوده است. از آن جمله هایی که مرا همیشه بر می آشوبد . همانا که این جنایتکاران به ناموس کلمات نیز رحم نکردند. در نامه ای به تاریخ 6 آذر 88 ، خطاب به خواهر مبارزم که مورد تجاوز این وحشیان واقع شده نوشته ای : " بهترین سرمایه ات که همانا ناموس و عصمت و پاکی ات بوده است را برای ایران و ایرانی از تو گرفته اند."!!
حشمت عزیز ، ناموس و عصمت و پاکی یک زن و مرد با تجاوز جنسی از آنها گرفته نمیشود. این آخوندها و آخوند صفتان از خدا بی خبر هستند که می خواهند معنی پاکی و ناموس را برای ما در محدوده جنسی معنی کنند. بهترین سرمایه من به عنوان یک زن، پاکی و ناموس یا بقول آخوندها " عفت " جنسی ام نیست آنطور که شما می گوئید. بلکه شرف مبارزاتی و انسانی من است. اصلا کلمه ناموس و پاکی در این کادر نمی گنجد و آنان که زن را با دیدگاه جنسی می نگرند در این طرز تفکر در جا می زنند. من برخلاف شما فکر میکنم که دژخیمان نه تنها موفق به گرفتن شرف و ناموس خواهران و برادران من که مورد تجاوز در زندانها قرار گرفته اند، نشده اند. بلکه در برابر ناموس و شرف انسانی آنها خود را باخته اند. این دزخیمان هستند که شرف خود را نه تنها با تجاوز بلکه با دستگیری و شکنجه و اعدام جوانانمان دیرزمانی است که از دست داده اند و به بی ناموس ترین موجودات دو پای روی زمین تبدیل شده اند.

باشد که به همت زنان و مردان ایران زمین نحس وجودشان را از سرزمینمان پاک کنیم. زنان در این قیام پرخروش بنا به ستم مضاعفی که بر آنها رفته است در صف اول مبارزه دوش به دوش برادرانشان قرار دارند و تبدیل به کابوس سرنگونی رژیم ضد زن و ضد انسانی ولایت فقیه شده اند. سیمای پرشکوه این زنان فردای آزادی ایران را در افقها ترسیم کرده است.
با احترام عاطفه اقبال - 6 آذر 88
atefehm@hotmail.com
لینک نامه ی حشمت طبرزدی

طبرزدی : نیرو های ولایت فقیه خانه به خانه به دنبال مبارزین و مخالفین افتاده اند تا ان ها را به وحشت بیندازند

http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=9951

http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1747.aspx

mardi 17 novembre 2009

گزارش تحقیقی در روزنامه واشینگتن تایمز، درباره بزرگترین لابی حکومت آخوندی در آمریکا

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۸۸ ۱۷ نوامبر ۲۰۰۹

با انتشار یک گزارش تحقیقی در روزنامه واشینگتن تایمز(۲۲آبان۸۸)، بزرگترین لابی حکومت آخوندی در آمریکا که تحت عنوان پوششی«شورای ملی ایرانیان ـ آمریکاییانَ» موسوم به« نیاک» وبه سرکردگی تریتا پارسی به سود مماشات و حفظ فاشیسم دینی حاکم برایران وعلیه مجاهدین و جایگزین دموکراتیک شورای ملی مقاومت ایران فعالیت میکرد، افشا ومفتضح شد. تحقیق واشینگتن تایمز که بر تقلب و غیرقانونی بودن کار تریتا پارسی و عدم ثبت نیاک انگشت گذاشته است، رابطه تنگاتنگ این ارگان پوششی ولابی را با دیکتاتوری بنیادگرای حاکم برایران که فعالیترین حامی تروریسم درجهان شناخته میشود و سپاه پاسدارن و ارگانهای متعدد مالی ونظامی اش به خاطر تروریسم و توسعه اسلحه کشتارجمعی درلیستهای ممنوعه ثبت شده اند، برملا می کند.
رسوایی« نیاک» و رئیس آن تریتا پارسی، همراه با شکایت دادستانهای امریکا برای مصادره آسمانخراش بنیاد پهلوی سابق که رژیم آخوندی نام بنیاد مستضعفان را بر آن نهاده بود، دستگیری رئیس این بنیاد و پیگرد تمامی مراکز پولشویی مربوطه درنیویورک، دو ضربه بزرگ وکمرشکن سیاسی ومالی بر تمامی ارگانها و سایتها ومزدوران زنجیره یی وزارت اطلاعات آخوندی است وارد اورده است. این شبکه زنجیره یی که تحت کنترل وزارت جاسوسی وآدمکشی رژیم = وزارت اطلاعات – وشورای عالی امنیت رژیم و زیر نظر بیت العنکبوت خامنه ای کارمی کند، از آمریکا تا اروپا و تا عراق و کشورهای عربی و هم چنین در کشورهای شرق دور علیه مجاهدین خلق ایران فعال است و با صرف هزینه های گزاف مالی می کوشد تا فاشیسم مذهبی را درمقابل قیام ومقاومت ملت ایران برسرپا نگهداردروزنامه واشینگتن تایمزدرگزارش مشروحی که یک صفحه کامل این روزنامه را به خود اختصاص داده در ابتدا به مخالفت لابی رژیم با انتصاب دنیس راس به مقام «نظارت بر سیاست ایران» توسط اوباما پرداخته و می نویسد: آنها میترسیدند با قرارگرفتن دنیس راس ـ که مواضع ضد رژیم ایران دارد ـ در این سمت، اقدامهای طولانی مدتشان برای ترغیب مقامهای آمریکایی جهت رفع تحریمها علیه رژیم به هدر برود و خنثی شود. واشینگتنتایمز فاش می کند که چگونه پاتریک دیزنی، کفیلِ مدیر سیاستگذاری شورای ملی ایرانیان - آمریکاییان (نیاکNIAC) طی ایمیلی که اکنون افشا شده خط میدهد که با بکارگیری تعدادی از گروههای به ظاهر آمریکایی مانند «رای دهندگان برای صلح»، «کمیته دوستان قانونگذاری ملی»، «پزشکان برای مسئولیت اجتماعی» و دیگر گروهها، باید یک بحث و جدل رسانهیی ایجاد کرد تا اوباما وادار به کنار گذاشتن دنیس راس از این منصب شود. واشنیگتن تایمز می نویسد: ارتباط ایمیلی بین تریتا پارسی و آقای جواد ظریف(سفیررژیم ایران درسازمان ملل) نشان میدهد که تریتا پارسی اظهار میدارد دیپلمات ایرانی با اعضای کنگره ملاقات کرده است. تریتا پارسی در ایمیلی به تاریخ ۲۵ اکتبر ۲۰۰۶ خطاب به ظریف نوشت: خوشحال شد که شنیدم شما قصد دارید با نماینده کنگره وین گیلچرست و احتمالاً نماینده کنگره جیمز لیچ ملاقات کنید. بسیاری دیگر شامل دمکراتهای مورد احترام، علاقمند به ملاقات هستند. پارسی همچنین تلاش کرد یک پیشنهاد ۲۰۰۳ ایرانیها برای مذاکره موسوم به معامله بزرگ با ایالات متحده تبلیغات کند. . . . در این درخواست کار گفته شده که شورای ملی ایرانیان آمریکایی “در قرار دادن پیشنهاد ۲۰۰۳ ایران برای معامله بزرگ در سرتیترهای کشور موفق بوده است” و متذکر شد که تلاشهای آقای پارسی به ۳۷ مقاله تحلیلی، یک برنامه در سی. ان. ان و ۸۰ اشاره در روزنامهها منجر شده است. واشینگتنتایمز می نویسد: تریتا پارسی در چند هفته گذشته یک کارزار جدید برای رنگ کردن منتقدین خود به عنوان نئومحافظهکاران و حامیان مجاهدین خلق… راهاندازی کرده است. او همچنین روز پنجشنبه به دنبال این بود که از طریق نامهیی از جانب وکیل خود به واشنگتن تایمز از انتشار جزئیات اسناد داخلی شورای ملی ایرانیان آمریکایی جلوگیری کند. زمانی که جرج بوش رئیس جمهور بود، نیاک همچنین علیه تامین مالی آمریکا برای ترویج دموکراسی در ایران استدلال میکرد و ادعا میکرد که این اقدام به اپوزیسیون آسیب میرساند و اپوزیسیون را به عنوان آلت دست آمریکا لکه دار میکند. این درحالی بود که همزمان نیاک در سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۷ کمتر از ۲۰۰هزار دلار از وقفِ(اعطای) دموکراسی ملی جهت ساختِ سازمانهای غیر دولتی ایرانی دریافت کرد. شریک این ابتکار یک سازمان غیر دولتی ایرانی به نام بنیاد همیاران بود که موسس آن پدر آقای نمازی است»در بخش دیگری از روشنگری واشینگتنتایمز آمده است: اما پیشینه آقای تریتا پارسی نشاندهنده تداومِ التزام او به تغییر سیاست آمریکا در قبال ایران است. و از زمان تغییر دولت آمریکا، او به روشنی در واشینگتن از نفوذ بیشتری برخوردار شده است… بسیاری از کارهای غیر علنی شورای ملی ایرانیان آمریکایی از طریق ایمیلها، اسناد، جلسات هیأت مدیره و یادداشتهای استراتژی که به عنوان بخشی از روند اکتشاف در دعوای حقوقی جاری علیه یک منتقد این گروه علنی شده، فاش شده است…کارشناسان اجرای قانون که برخی از اسنادی را که در اختیار واشینگتن تایمز گذاشته شده بررسی کردهاند، میگویند، ایمیلهای بین آقای پارسی و جواد ظریف سفیر وقت ایران در سازمان ملل- و یک بررسی داخلی از قانون فاش سازی لابی اسنادی را ارائه میدهند که نشان میدهد این گروه بهعنوان یک لابیِ اعلام نشده عمل کرده است و ممکن است به خاطر نقض قانون مالیات، قانون ثبتِ ماموران خارجی و قانونِ فاش سازیِ لابی، مجرم شناخته شود. واشینگتن تایمزمی افزاید: نه تریتا پارسی و نه هیچ کس دیگری در نیاک به عنوان لابیکننده ثبت نشدهاند و یا در وزارت دادگستری آمریکا، اوراق ماموران محلی دولت ایران یا کمپانیهای ایرانی را پر نکردهاند. طبق وبسایت سابق این گروه، این سازمان که تا تاسیس شورای ملی ایرانیان آمریکایی فعال بود، با هدف “حراست از منافع ایران و ایرانیها” طراحی شده بود. این وبسایت “لغو تحریمهای اقتصادی و سیاسی آمریکا علیه ایران و آغاز یک گفتگو بین ایران و آمریکا” را در صدر اولویت خود لیست کرده بود. واشنگتن تایمز از ۲ مقام سابق ضابطین قانون فدرال آمریکا خواست که اسنادی از پروندهیی که نشان میدهد تریتا پارسی به ترتیب دادن جلساتی بین اعضای کنگره و آقای ظریف کمک کرده است را بررسی کنند. یکی از این مقامات که اولیور باک رول مباشر معاون مدیر سابق اف. بی. آی میباشد گفت: از نظر من لازمه ترتیب دادن جلسات بین اعضای کنگره و سفیر ایران در آمریکا این است که آن فرد یا موسسه به عنوان مامور یک قدرت خارجی که در این پرونده ایران است ثبت نام کند. بنا به این اسناد، تریتا پارسی بارها کار حمایتی خود را با نمازی که تا سال ۲۰۰۷ مدیر عامل شرکتی به اسم عطیه بهار بود، هماهنگ کرده است. عطیه بهار، بازوی مشاوره بینالمللی گروه عطیه، یک شرکت سهامی مستقر در تهران برای اموراتی است که قراردادهایی هم با وزارتخانههای ایران و بانکهای ایرانی و همینطور کمپانیهای بین المللی که در صدد انجام بیزینس در ایران دارند. اگر کنگره تحریمها را لغو میکرد، عطیه بهار از آن بهره برداری میکرد.
در پی افشای لابی رژیم در آمریکا، دبیرمصلحت نظام آخوندی با اعتراف به این رسوایی بزرگ درپایگاه خبری خود(۲۲آبان۸۸) نوشت: «پرنفوذترین لابی ایرانی! به دلیل تخلفات، زیر تیغ تحقیقات فدرال آمریکا»، «شورای ملی ایرانیان ـ آمریکائیان که پس از روی کار آمدن دولت اوباما جزء بانفوذترین لابیهای آمریکایی محسوب شده و اهداف خود را در جهت منافع ایرانیان بیان مینموده است، اکنون با یک پرونده بزرگ حقوقی علیه خود مواجه شده است». پاسداررضایی د رمورد سرکرده این باند لورفته افزود: «آقای تریتا پارسی که رهبر این سازمان شناخته میشود، بدنبال تغییر سیاستهای آمریکا نسبت به ایران است و پس از انتخاب اوباما بعنوان یکی از بانفوذترین گروهها برای تغییر خط و مشی امریکا نسبت به ایران محسوب میشده است. دبیرمصلحت نظام و سرکرده سابق سپاه پاسداران پس از درج بخشهایی از مقاله واشینگتنتایمز، اذعان کرد: «نیاک» تشکیلات بانفوذی در کاخ سفید محسوب می شود که قصد برقراری ارتباط و همکاری بین ایران و آمریکا و لغو کلیه قعطنامهها علیه ایران ازسوی آمریکا را دارد، اما اکنون در سیستم قضایی آمریکا یک پرونده حقوقی علیه این شورا به جریان افتاده است… مدارک و اسناد نشان خواهند داد که آیا این گروه قصد داشته با توجه به قدرت "لابیگری" به نفع ایران فعالیت کند یا خیر، ولی در صورتی که این موضوع لابیگری اثبات گردد، به معنای نقض قوانین فدرال دولت آمریکا در ارتباط با لابیگری است».
سایت همبستگی ملی

دبیر کل سازمان ملل متحد: یونامی مانیتورینگ وضعیت انسانی در کمپ را بعنوان بخشی از یک تلاش برای یافتن راه حل هایممکن شامل طرفهای ذینفع برعهده گرفته است

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۸۸ ۱۷ نوامبر ۲۰۰۹
دبیر کل سازمان ملل متحد در گزارش سالانه خود به شورای امنیت براساس پاراگراف ششم قطعنامه ۱۸۸۳ شورای امنیت ملل متحد مصوب سال۲۰۰۹ در مورد وضعیت در کمپ اشرف، اعلام کرد،پس از آزادی ۳۶ تن بازداشت شدگان اشرف ،مقامات دولت عراق برای بستن این کمپ فراخوان دادند، اما آنها مکررا به هیات ملل متحد در عراق تضمین دادند با ساکنان اشرف بر اساس قانون بین المللی انساندوستانه واصل نان رفولمان رفتار خواهند نموددبیر کل ملل متحد در گزارش خودهمچنین اعلام کرد: بنا به درخواستهای مکرر ، با حمایت از طرف دفتر کمیسر عالی حقوق بشر ملل متحد، یونامی مانیتورینگ وضعیت انسانی در کمپ را بعنوان بخشی از یک تلاش برای یافتن راه حل های ممکن شامل طرفهای مختلف ذینفع برعهده گرفته است.
بند ۴۹ گزارش دبیر کل سازمان ملل متحد به شورای امنیت پس از تصویب و انتشار بعنوان سند رسمی ملل متحد«در مورد وضعیت در کمپ اشرف، تنش در ۲۸ و ۲۹ ژوییه بین نیروهای امنیتی عراق و ساکنان کمپ که به سازمان مجاهدین خلق ایران تعلق دارند بالا گرفت. زمانی که نیروهای امنیتی عراق وارد کمپ شدند تا یک ایستگاه پلیس در داخل محدوده آن ایجاد کند، سازمان مجاهدین خلق ایران قویا مخالفت کرد و رویارویی بعدی منجر به ۱۱ نفر کشته و حدود ۲۰۰ نفر مجروح از ساکنان اشرف گردید. نیروهای عراقی سپس ۳۶ تن از ساکنان را دستگیر و سپس بازداشت کردند که بعد به یک اعتصاب غذا همراه با ۱۳۶تن دیگر از ساکنان دست زدند. در هفتم اکتبر ، افراد بازداشتی آزاد شدند و بعد از اینکه پذیرفتند در صورتیکه احضار شوند در مقابل دادگاه عراقی حضور پیدا کنند و اگر امکان آن فراهم شود در یک کشور سوم اقامت گزینند، به اشرف بازگشتند. متعاقبا مقامات دولت عراق برای بستن این کمپ فراخوان دادند، اما مکررا به یونامی در مورد تعهداتشان برای رفتار با ساکنان بر اساس قانون بین المللی انساندوستانه واصل نان رفولمان تضمین داده اند. بنا به درخواستهای مکرر ، با حمایت از طرف دفتر کمیسر عالی حقوق بشر ملل متحد، یونامی مانیتورینگ وضعیت انسانی در کمپ را بعنوان بخشی از یک تلاش برای یافتن راه حل های ممکن، شامل طرفهای مختلف ذینفع، برعهده گرفته است. »گزارش دبیر کل ملل متحد به شورای امنیت که بر اساس پاراگراف ششم قطعنامه ۱۸۸۳ شورای امنیت ملل متحد در باره عراق تنظیم شده است. بالاترین سند رسمی بین المللی مورد توافق شورای امنیت ملل متحدمی باشد که امریکا،روسیه،چین،انگلیس وفرانسه اعضای دائمی آن هستند. طبق این گزارش دولت عراق مکررا متعهد شده وتضمین داده است که با اشرفیان طبق قانون انساندوستانه بین المللی( IHL)و اصل نان رفولمان رفتار کند. این نخستین بار است که دولت عراق به حقوق بین المللی انساندوستانه و اجرای آن درباره ساکنان اشرف ملتزم میشود و آنرا تضمین میکند. در گزارش دبیر کل ، اشرف طبق قطعنامه ۱۸۸۳ شورای امنیت در چارچوب ماموریت ملل متحد در عراق قرار گرفته است و تیم نظارت ملل متحد دراشرف ،در بالاترین مرجع جهانی رسمیت پیدا میکند. هیات ملل متحد در عراق بر عهده گرفته است که تلاش کند راه حل مورد قبول طرفهای مختلف از جمله مجاهدین را جستجو کند. اینکه لاریجانی، بعنوان رئیس مجلس آخوندها و به عنوان بالاترین مسئول پرونده عراق و مجاهدین دراین رژیم ،سرانجام ناگزیر میشود خواسته و حرف اصلی فاشیسم دینی حاکم برایران را در عراق بالا بیاورد، و اینکه بعد از تشویق بخاطر جنایت علیه بشریت و گامهایی که بخش ولایت فقیه در دولت عراق در محاصره و سرکوب و کشتار مجاهدین برداشته، رُک و پوست کنده در تعارض آشکار با قوانین و کنوانسیونهای بینالمللی، خواستار استرداد آنها میشود و به تهدیدهای تروریستی هم در این زمینه مبادرت میکند، به روشنی نشان میدهد در شرایطی که مجاهدین مسلح نیستند و در ۷سال اخیر تماماً محصور و تحت کنترل بودهاند، هدف از همه محدودیتها و محاصره و قطع سوخت و ارزاق، هدف از ممانعت از ورود خانوادهها و وکلا و خبرنگاران و هیأتهای بینالمللی، هدف از لجن پراکنی و سانسور در تلویزیون حکومتی عراق علیه مجاهدان اشرف، هدف از دروغپردازیهای دیوانه وار یک دوجین مشاور و مقام امنیتی، هدف از بکار گرفتن بریده مزدوران برای زمینه سازی و توجیه کشتار اشرفیان، هدف از تحت فشار قراردادن و تهدید و تطمیع و گروگان گرفتن خانواده ها برای اینکه به سبّ و لعن فرزندان و خویشاوندان خود تن بدهند، و مخصوصاً هدف از هرگونه جابجایی مجاهدان اشرف در داخل عراق، هیچ چیز جز سرکوب و انهدام نیروی محوری اپوزیسیون ایران و جز زدن و بستن و استرداد و کشتن مجاهدین نبوده و نیست. مگر اینکه مجاهدین در برابر این رژیم زانو بزنند و پرچم ندامت و تسلیم بالا ببرند. چیزی که خمینی آرزوی آن را به گور برد و سوگند میخورم که خامنهای هم آن را به گور خواهد برد.
از سوی دیگر تلویزیون الرافدین عراق(۲۴آبان۸۸) خبر داد: اِد ملکرت، نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد در عراق، نسبت به اوضاع انسانی در قرارگاه اشرف ابراز نگرانی کرد. وی از سازمان ملل متحد خواستار حمایت از ساکنان قرارگاه اشرف در قبال کوچ دادن اجباری، اخراج یا بازگرداندن به کشورشان شد و آنرا برخلاف اصل نان رفولمان دانست. الرافدین افزود: نمایندگی سازمان ملل متحد اوضاع قرارگاه اشرف را در سالهای گذشته تحت مراقبت قرار داده و امکان کمک به آنان برای پیدا کردن راه حلی منطبق با قانون بین‌المللی را تحت بررسی قرار می‌دهد.

سایت همبستگی ملی

mercredi 11 novembre 2009

در سوگ احسان فتاحیان، فرزند قهرمان کردستان

عاطفه اقبال
atefehm@hotmail.com
بدرود برادرم، خون تو پشتوانه نبردمان خواهد بود
هرگز از مرگ نهراسیده ام. حتی اکنون که آنرا در غریب ترین فضا و صمیمانه ترین زمان در کنار خویش حس می کنم. آنرا می بویم و بازش می شناسم، چرا که آشنایی است دیرینه به این ملت و سرزمین. نه با مرگ که با دلایل مرگ سر صحبت دارم.
از نامه احسان فتاحیان قبل از اعدام

احسان 28 ساله را امروز اعدام کردند. متولد سال 60 : سال خون، سال اعدامهای دسته جمعی، سال به بند کشیدن همه آزادی ها. سال سر بریدن رسمی انقلاب مردم ایران. 28 سال به خون کشیدن مستمر بچه و پیر و جوان در این کشور ویران. سن احسان، سن سربریدن آزادی بدست دزدان انقلاب مردم ایران بود.

جرمش چه بود؟ فریاد زده بود : آزادی . برادرم احسان از کردستان دلیر، اما، حسرت یک آه را بر دل دژخیمان گذاشت. در دو روز آخر با اعتصاب غذای خشک به جلادان نشان داد که با آنها سر آشتی ندارد و تا آخرین نفس به حکم غیر انسانی آنها اعتراض خواهد کرد و در آخرین لحظه نیز به شجاعت مبارزی از نسل "چه گوارا"، "بیژن" ، "موسی" چهارپایه را از زیر پای خود به کناری انداخت و بر فراز دار پرواز کرد. احسان حسرت به دار آویختنش را نیز از این جلادان گرفت و آنها را در این لحظه آخر کیش و مات کرد.

دژخیمان آنقدر از این جوان بی باک وحشت داشتند که روز قبل از اعدام اعلام میکنند که حکم اعدام به تعویق افتاده است تا اعتراضات مردمی را مهار کنند. نوشته اند که حتی نگذاشتند در آخرین لحظات با خانواده اش دیدار داشته باشد. این خبر را که خواندم از خودم پرسیدم : براستی از رژیم ددمنش ولایت فقیه چه انتظاری بیش از این باید داشت؟ مگر در 28 سال گذشته به خانواده های صدها هزار زندانی مجاهد و مبارز خلق اجازه داده بودند که فرزندانشان را در آخرین لحظات ببینند؟ مگر با جعبه شیرینی به درب خانه دختران جوانمان بعد از تجاوز و اعدام نرفته بودند تا خبر باکره اعدام نشدنشان را به خانواده ها دهند؟ از این وحوشان وابسته به قرون وسطی بیش از این چه انتظاری میتوان داشت؟ احسان با رفتن شجاعانه اش یک شاهد دیگر بر فریاد مردمی شد که میگویند : تجاوز، شکنجه، اعدام دیگر اثر ندارد و خلقی که بپا خاسته است را نمی توان خاموش کرد.

گزارشگر صحنه نوشته بود :" این آخرین صحنه از مردی بود که دیگر برنگشت". من اما دلم میخواهد فریاد کنم و بگویم که احسانها باز خواهند گشت. همراه با طنین افکن شدن سرود آزادی در خیابانهای میهنمان. همراه با خنده های شادی خلقمان، روزی که این دژخیمان را سرنگون کنیم. روزی که از این قاتلان دیگر اثری در ایران زمین باقی نگذاریم . آری آنروز احسانها به همراه صدها هزار شهید دست در دست هم باز خواهند گشت تا با ما سرود آزادی بخوانند.

آری احسان، دروغ گفته ام اگر بگویم که در سوگ تو نگریسته ام. با شنیدن خبر، درد، سینه ام را چنان در هم فشرد که احساس کردم یک لحظه جهان هستی پیش چشمانم تاریک می شود. مثل هر بار که خبر بخاک افتادن عزیزی را در این 28 سال نحس وشوم شنیده ام. ولی مثل همیشه اشکهایم را پاک کردم و به خودم گفتم که در شانزده آذرو در هزاران مناسبت دیگر نام احسان ها را همانند صدها هزار شهید دیگر بر فراز شهرهایمان فریاد خواهیم کرد و به دژخیم خواهیم گفت : منتظر باش. روز سرنگونیت فرا رسیده. ما بچه های جنگیم بجنگ تا بجنگیم.

11 نوامبر 2009

- بی بی سی امروز بی شرمانه سعی کرد به کمک دژخیمان جمهوری اسلامی بیاید و برای تردید و شک انداختن در دل مردم با تیتر بزرگ در صفحه اول بنویسد که اعدام احسان فتاحیان هنوز تائید نشده است. تا مردم بجان آمده به خیابانها نریزند و اعتراض نکنند. ولی این تاکتیک ها و کمک رسانی های امداد غیبی دیگر اثر ندارد و فریاد این شهید بسیار رساتر از هر رسانه ی دیگری فریاد اعتراض خود را به دنیا خواهد رسانید.

با حضور گسترده برای بخاک سپردن شهید احسان فتاحیان، این مراسم را به اعتراض عمومی علیه این جنایتکاران تبدیل کنیم.


jeudi 5 novembre 2009

ديلي تلگراف: تظاهرات كنندگان ايران با پليس درگير شدند

نوامبر 2009- يك گزارش تأييد نشده ادعا كرد كه پليس گلوله واقعي [مرگبار] عليه تظاهرات كنندگان استفاده كرده و چندين تن را مجروح كرده است. شاهدان در ابتدا گفتند كه نيروهاي امنيتي از باتون استفاده كردند تا تظاهرات كنندگاني كه عليه دولت در ميدان مركزي پايتخت راه پيمايي مي كردند را پراكنده كنند. تظاهرات از سوي اپوزيسيون با تحريم راهپيمايي از سوي دولت مقارن بود. هزاران ايراني در ابتدا شروع به يك راهپيمايي پر سر وصداي ضدآمريكايي در مركز تهران كردند كه در سالگرد اشغال سفارت آمريكا در 30 سال پيش توسط دانشجويان بود. پرزيدنت باراك اوباما در اين اثنا در بيانيه يي سالگرد اين رويداد را كه جرقة 3 دهه خصومت بين آمريكا و ايران را زد گفت كه جمهوري اسلامي اكنون “بايستي انتخاب كند“ كه آيا مي خواهد درب را براي فراغت و آباداني باز كند.… كمتر از يك مايل آن طرفتر در ميدان هفت تير, پليس ضد شورش مسلح به باتون و گاز اشكآوردر حالي وارد شد كه چند صد تن از حاميان اپوزيسيون تلاش مي كردند تا يك تظاهرات ضددولتي بر پا كنند. شاهدان گفتند كه تظاهرات كنندگان كه شعار “مرگ بر ديكتاتور“ سر مي دادند از متفرق شدن امتناع مي كردند دهها تن از آنها مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.

دستگیری گزارشگر خبرگزاری فرانسه در تهران

سایت دویچه وله
گزارشگر خبرگزاری فرانسه در تهران، فرهاد پولادی، در صبح ۱۳ آبان دستگیر شده است. خبرنگاران اجازه نداشتند از تظاهرات اعتراضی در این روز گزارش تهیه کنند. با وجود این، خبرهای اعتراضات در سطح جهانی بازتاب یافته است.
فرهاد پولادی، گزارشگر خبرگزاری فرانسه (AFP) در ایران دستگیر شده است. روز پنج‌شنبه (۱۴ آبان/ ۵ نوامبر) خبرگزاری فرانسه این خبر را اعلام کرده است. فرهاد پولادی روز چهارشنبه دستگیر شد.
در گزارش خبرگزاری فرانسه در این مورد به نقل از رئیس دفتر این خبرگزاری در تهران، جی دشموخ (Jay Deshmukh) آمده است: «فرهاد پولادی در حال تهیه‌ی گزارش از تظاهرات بود که سه مأمور او را متوقف کردند و با خود بردند. دو نفر از آنان اونیفورم به تن داشتند، یکی دیگر با لباس شخصی بوده است».

جی دشموخ همچنین گفته است که از دیروز صبح تا کنون از خبرنگار دستگیر شده اطلاعی در دست نیست.

دفتر خبرگزاری فرانسه در تهران موضوع را از طریق وزارت ارشاد پیگیری می‌کند. به گفته‌ی رئیس دفتر این خبرگزاری در تهران، وزارت ارشاد قول داده است که برای پیگیری موضوع اولویت قایل شود.

خبررسانی در روز ۱۳ آبان

به دستور مقام‌‌های وزارت ارشاد، خبرنگاران داخلی و خارجی اجازه نداشته‌اند از تظاهرات اعتراضی گزارش دهند. آنان فقط اجازه داشته‌اند از تظاهرات رسمی دولتی در اطراف سفارت سابق آمریکا خبر تهیه کنند. با وجود این، حرکات اعتراضی در تهران و برخی شهرستان‌ها بازتاب وسیعی در رسانه‌های جهانی یافته است.

کار خبررسانی را خود شهروندان عادی با استفاده از ای-میل و وبلاگ و سایت‌های اجتماعی و ارسال عکس و ویدئو به خبرگزاری‌ها و رسانه‌هایی چون یوتیوب انجام داده‌اند.

خبرگزاری‌های دولتی وجود تظاهرات اعتراضی را کتمان نکرده‌اند. در گزارش‌های آنها از معترضان به عنوان اغتشاش‌گر نام برده شده است.

خبرگزاری فارش نوشته است: « همزمان با حضور بی‌سابقه مردم تهران در راه‌پيمايی ۱۳ آبان، گروهی از اغتشاش‌گران با تجمع در مناطقی از شهر تهران و با سر دادن شعارهايی در حمايت از سياست‌های آمريکا و رژيم صهيونيستی به مردم، اموال عمومی و نيروهای انتظامی حمله‌ور شدند».

خبرگزاری دولتی ایرنا نیز بر همین روال از وجود اغتشاش خبر داده است. در یکی از گزارش‌های این خبرگزاری آمده است که «اغتشا‌شگران با قمه و چاقو به دکتر سید علیرضا مرندی، نماینده اصول‌گرای تهران در مجلس و وزیر اسبق بهداشت حمله کرده‌اند». در این گزارش آمده که به اتوموبیل این نماینده‌ی مجلس خسارت وارد شده، اما خود او آسیب جدی ندیده است.

جو امنیتی تهران

جو تهران همچنان امنیتی است. پرویز سروری، نماینده‌ی تهران در مجلس به خبرگزاری ایلنا گفته است که «امنیتی شدن فضای شهر تهران به خاطر حفظ جان مردم است». وی افزوده است که «با حضور مامورين امنيتی، اقداماتی که در جهت برهم زدن امنيت و آسيب زدن به مردم باشد، برطرف می‌شود».

بنابر گزارش‌های عینی از تهران، روز چهارشنبه در برخی خیابان‌های تهران تعداد مأموران به دوبرابر تعداد رهگذران می‌رسیده است

mercredi 4 novembre 2009

نادیا انجمن، غزلی که ناتمام ماند

عاطفه اقبال
atefehm@hotmail.com

این مطلب را من در سوگ "نادیا انجمن" در نوامبر سال 2005 نوشته و در هفته نامه ادبی - فرهنگی " ندا " منتشر کرده بودم. امسال که چهارمین سالگرد درگذشت این زن شجاع و هنرمند مصادف است با اوج گیری تظاهرات ضد دیکتاتوری و ضد ارتجاعی در ایران، تظاهراتی که یکی از ویژگی های برجسته اش حضور گسترده و چشم گیرزنان میهنمان در همه ی صحنه های آن می باشد. بی مناسبت نمی بینم که آنرا دوباره منتشر کنم. به جرات می توانم بگویم که "نادیا انجمن" با مبارزات قلمی اش بر علیه ارتجاع حاکم بر افغانستان در شرایط ویژه این کشور، به شکلی یک " ندا" و یک " شهید " از کشور افغانستان است. بر او درود می فرستم.

خبر جان باختن " نادیا انجمن " شاعر جوان افغانی در روز شنبه 14 آبان – 5 نوامبر-2005 دل همه ی دوستداران هنر و ادبیات را بدرد آورد.
نادیا انجمن، شاعری 25 ساله از افغانستان، در حالیکه یکسال از ازدواجش می گذشت، در زیر ضربات مشت و لگد همسر خود جان باخت. همسر دستگیر شده و به قتل اعتراف می کند و مادر شوهر که گویا در این قتل پسرش را یاری کرده بود، بعد از چند روز فراری بودن دستگیر میشود.

ً نادیا دانشجوی سال آخر دانشکده زبان و ادبیات دری در دانشگاه هرات به عنوان دانشجوی ممتاز دانشگاه در فصل اول امتحانات شناخته شده بود. او که به عنوان استعدادی نوین به عرصه ی ادبیات و شعر پا نهاده بود. بعد از ازدواجی ناخواسته، به علت ممانعت شوهرش از شرکت در محافل ادبی و شعرخوانی که همیشه یکی از علایقش بود، محروم شده بود. تعدادی از شاعران و نویسندگان افغان مرگ نادیا را یک ضایعه بزرگ فرهنگی در افغانستان نامیدند و اشعار او را در نوع خود بی نظیر دانستند. اولین و آخرین مجموعه ی شعری این شاعر جوان بنام ً گل دودی ً در آوریل سال جاری توسط انجمن ادبی هرات منتشر شده بود.
عکس معصوم نادیا هر بیننده ای را بیشتر کنجکاو میکند تا از شرح احوال او بیشتر خبر یابد. در باره او نوشته اند : "او از پانزده سالگی به گفتن شعر رو آورده و شعرهایش بقولی زنانه است ". ً سایت خبری هرات با اضافه کردن این نکته که هویت زنانه در شعر با فروغ فرخزاد وارد شعرهای فارسی شده، به صورتی غیرمستقیم شعرهای نادیا را تاثیری از شعرهای فروغ میداند. اما با من خواندن شعرهای او سبک او را کاملا متفاوت با فروغ مییابم.

فریاد "نادیا"، فریادی است علیه ظلم و ستم در جامعه ای مرتجع که زن معنی انسان بودن خود را هنوز باز نیافته است. نادیا زنی است که در محیطی ضد زن شکفته است تا فریادهای در بند کشیده ی زنانه را از گلو برآورد. شعرهایش انعکاس دهنده ی درد و زجری است که بر زنان افغان رفته است . و دریغ که خود نیز خیلی زود در ابتدای راه هنریش ، قربانی همین اندیشه ی زن ستیزی در محیط بسته ی هرات می شود.

موضوع شعرهای مجموعه دودی آنطور که در وصفش نوشته اند : ً دغدغه ها و دلمشغولی های یک زن را نشان میدهد.ً ولی به نظر من این تعبیر بسیارضعیفی از شعرهای نادیا انجمن می باشد. شعرهای او نه دغدغه ها و دلمشغولی ها بلکه فریاد و آرزوهای زنانی در بند را به نمایش میگذارد. او در شعرهایش آرزوی پرواز کردن و از کنج قفس رهیدن را تصویر میکند و هویت واقعی زنانه اش را می سراید : ً من نه آن بید ضعیفم که ز هر باد بلرزم، دخت افغانم و برجاست که دایم به فغانم ً. این هویت زنانه در شعرها دستاویز او است تا شعر خود را با فریاد زنان میهنش بیامیزد. تا با این جهل و زن ستیزی مبارزه کند. تا زنانی در هم شکسته و خو گرفته به جبر زمانه را به برخاستن و اعتراض کردن ترغیب کند.

کشته شدن زنی توسط شوهر متاسفانه حادثه ای روزمره در افغانستان، ایران و کشوهایی از این دست است، ولی ویژگی جان باختن نادیا کشته شدن یک ً زن شاعرً است. زنی شاعر که وجودش در چنان جوامعی گناهی مضاعف است. باید بسیار متهور بود تا در جوامعی مثل افغانستان سر برآورد و فریاد زد : نه تنها من یک زنم، بلکه یک زن شاعرم، و پایم را فراتر نیز میگذارم : در شعرم درد زنان میهنم را فریاد میزنم.

شعرهای نادیا با توجه به سن کم او بسیار پرمحتوی است و هر کلمه اش باری از معنا را با خود حمل میکند.غزل " شکست زمزمه در روح شاعرانه من" ً چنان غنی و سرشار، فریاد نهفته در دل زنان افغان را از دل برکشیده که هر آزاده دلی را ناچار میکند در برابر این استعداد سر تعظیم فرود بیاورد.

نادیا تنها فریاد مظلومیت زنان افغان را در شعرهایش منعکس نمیکند. بلکه قدمی جلوتر بر میدارد و شجاعانه آرزوها و توانمندیهایش را نیز می سراید :

نیست شوقی که زبان باز کنم، از چه بخوانم؟ من که منفور زمانم، چه بخوانم چه نخوانم...........
دانم ای دل که بهاران بود و موسم عشرت، من پربسته چه سازم که پریدن نتوانم .
یاد آن روز گرامی که قفس را بشکافم، سر برون آرم از این عزلت و مستانه بخوانم،
من نه آن بید ضعیفم که ز هر باد بلرزم، دخت افغانم و برجاست که دایم به فغانم

باید در جامعه ای که "نادیا انجمن" می زیست، زندگی کرد تا فهمید که سرودن چنین شعری چه درک و فهم بالایی از شرایط و چه مایه گذاری قهرمانانه ای می طلبد. شعری که هدفش برافروختن آتش آگاهی و اعتراض در دل زنان افغان است. آری، گرچه نادیا انجمن هنوز در ابتدای راه بود و فرصت نکرد تا شعرهایش را بسراید ولی روزی فریاد حق طلبانه ی نادیا انجمن، فریاد دیگر زنان افغان در مبارزه شان علیه نابرابری و ستم جنسی خواهد شد. نادیا در دل مبارزات آزادیخواهانه زنان به مثابه فریادی همیشه طنین افکن خواهد ماند.

دو شعر از نادیا انجمن

شکست زمزمه در روح شاعرانه من

نیست شوقی که زبان باز کنم، از چه بخوانم؟
من که منفور زمانم، چه بخوانم چه نخوانم
چه بگویم سخن ازشهد، که زهر است به کامم
وای از مشت ستمگر که بکوبیده دهانم
نیست غمخوار مرا در همه دنیا که بنازم
چه بگریم، چه بخندم، چه بمیرم، چه بمانم
من و این کنج اسارت، غم ناکامی و حسرت
که عبث زاده ام و مهر بیاید به دهانم
دانم ای دل که بهاران بود و موسم عشرت
من پربسته چه سازم که پریدن نتوانم
گرچه دیری است خموشم، نرود نغمه ز یادم
زان که هر لحظه به نجوا سخن از دل برهانم
یاد آن روز گرامی که قفس را بشکافم
سر برون آرم از این عزلت و مستانه بخوانم
من نه آن بید ضعیفم که ز هر باد بلرزم
دخت افغانم و برجاست که دایم به فغانم

جرقه‌هاى آه من ستاره ريز می‌شود

شب است و شعر می‌زند شرر به لحظه‌هاى من
ز شوق شانه می‌كشد به رشته صداى من
چه آتشى است واعجب كه آب می‌دهد مرا
و عطر روح می‌دمد به پيكر هواى من
ندانم از كدام كوه، كدام كوه آرزو
نسيم تازه می‌وزد به فصل انتهاى من
ز ابر نور می‌رسد چنان زلال روشنى
كه نيست حاجتى دگر به اشك‌هاى‌هاى من
جرقه‌هاى آه من ستاره ريز می‌شود
به عرش لانه می‌كند كبوتر دعاى من
سرشك بيخودانه ام به خط خط كتاب او
نگاه كن چه بى بهانه می‌چكد خداى من
ز حرف حرف دفترى ز واژه واژه محشرى
قيامتى رسيده از سكوت ديرپاى من
مخر، مدر، حرير وهمى مرا كه خوشترم
به شب كه شعر می‌زند شرر به لحظه‌هاى من

پيام خانم رجوی بهمناسبت قيام مردم و جوانان بپاخاسته ميهن در روز 13آبان

خانم مريم رجوى طى پيامى قيام مردم و جوانان بپاخاسته ايران در تهران، شيراز، اصفهان، رشت، قزوين، لاهيجان، مشهد، بروجرد، كاشان، تبريز، اروميه، كرمانشاه و شهرهاى ديگر را ستود و گفت: اين خروش پرقدرت مردم ايران است كه يكصدا مىگويند رژيم ولايتفقيه بايد برود. در برابر فوران خشم و نارضايتى تودههاى مردم كه امروز در چند صدمترى مقر خامنهاى فرياد مىزدند «خامنهاى قاتل است حكومتش باطل است»، رژيم ولايتفقيه به لرزه درآمده است. خانم مريم رجوى افزود: علاوه بر دانشجويان دانشگاهها، علاوه بر زنان و دختران دلير، دانش آموزان و نوجوانان نيز در نقاط مختلف به قيامها پيوستند. در مراسم صبحگاهى سيزدهم آبان در برخى مدارس تهران دانش آموزان شعار مرگ بر ديكتاتور دادند و سپس به خيابانها سرازير شدند. آنها و همه زنان و مردان شجاعى كه در قيام سيزدهم آبان حضور يافتند بار ديگر بر بسيج امنيتى و سركوبگرانه رژيم و جنگ روانى و تبليغاتى عظيم آن غلبه كردند و سلسله شكستهاى خامنهاى در برابر قيامها ادامه يافت. شكست در برابر قيامهاى 26تير و 27شهريور، شكست در برابر قيام اشرف و شكست در برابر توفان اعتراضات دانشجويان. مردم ايران با قيام خود در روز سيزده آبان و باخروش «خامنهاى قاتل است»، نشان دادند كه براى دجالگريهاى ولىفقيه درهم شكسته و مفتضح شده ارتجاع و نمايشها و شعارهاى فريبكارانه ضداستكبارى اين رژيم ضدبشرى پشيزى ارزش قائل نيستند و براى نيل به آزادى عزم جزم دارند.
خانم رجوى جامعه بينالمللى را به اتخاذ سياست قاطع در برابر فاشيسم مذهبى و ولىفقيه منفور و مطرود آن كه جز با صدور ارتجاع و تروريسم و تلاش براى دستيابى به سلاح اتمى قادر به ادامه سلطه خود نيست فراخواند و تأكيد كرد جهان بايد به خيزش خاموشىناپذير و اراده قاطع مردم ايران براى رهايى از استبداد خونخوار مذهبى احترام بگذارد و در كنار قيام و مقاومت سازش ناپذير ملت ما براى آزادى و دموكراسى قرار گيرد.

اينجا امروزديگر تهران نيست , اينجا امروز جبهه جنگ مردم با حكومت ديكتاتوري است

چهارشنبه 13 آبان ,تهران ساعت1500: درگيري مردم با نيروهاي بسيجي و يگان ويژه در خيابان دانشگاه و انقلاب و ميدان هفت تيرادامه دارد , نيروهاي انتظامي با شليك هوايي در صدد پراكنده كردن مردم معترض هستند. مردم معترض در خيابانهاي تهران محدوده دانشگاه تهران دانشگاه امير كيبر و وليعصر بلوار كشاورز امير آباد شمالي تظاهرات كرده اند. مزدور هاي بسيجي در ميدان هفت تير مردم را مورد ضرب و شتم و آنها را روي زمين مي كشيدند و به آنها فحاشي ميكردند. جوانان را با باطوم و كابل مورد ضرب و شتم قرار مي دادند. در خيابان مفتح شمالي اول مدرس زنان و دختران زيادي را دستگير كردند. مردماني كه دركوچه ها تجمع كرده بودند نيروهاي يگان ويژه با موتور به آنها حمله مي كردند و با باطوم پير و جوان زن و دختر را به طرز وحشتناكي مي زدند و آنها را متفرق مي كردند نيروهاي بسيجي برا ي آنكه صداي اعتراض و شعار مرگ بر ديكتاتور و مرگ بر روسيه را خنثي كنند با ماشين هاي تويوتا داراي بلند گو سرود هاي خودشان را گذاشته بودند و با صداي بلند پخش ميكردند و در دسته هاي 10 و 20 نفره از زنان انتظامي و بسيجي در بين مردم معترض متفرق شده و شعار مرگ بر منافق و مرگ بر امريكا و مرگ بر اسرائيل سر ميدادند كه با هو كردن و شعار هاي مرگ بر ديكتاتور مرگ بر روسيه تا احمدي نژاد ه هر روز همين بساطه روبرو ميشدند . خبرهاي رسيده از ميدان آزادي و خيابان آزادي و خيابان جمالزاده حاكي است, نيروهاي ضد شورش و يگان ويژه و انتظامي و بسيجي مردم را مورد ضرب و شتم قرارداده و تعداد زيادي از دختران و زنان را بازداشت كردند و تعداد زيادي از جوانان و زنان زخمي شدند و توسط اورژانس تهران به بيمارستان خميني منتقل شدند . تهران به يك جبهه جنگ تبديل شده است.
آژانس ايران خبر

lundi 2 novembre 2009

دولت عراق بازيچه توطئه كثيف رژيم آخوندي عليه مجاهدان اشرف


هشدار براي آمادگي و ادامه دفاع ملي از اشرفدر حاليكه دولت عراق 10ماه است كه اشرف را به زندان تبديل كرده و از ورود خبرنگاران و خانواده ها و وكلا و سازمانهاي بين المللي مدافع حقوق بشر و كميته هاي پارلماني به اشرف, اكيداً ممانعت به عمل مي آورد,امروز كميته عراقي مسئول سركوب ساكنان اشرف, همراه با تعدادي عوامل عراقي و ايراني رژيم تحت عنوان خبرنگار و يك ميني بوس از خانواده هاي اعزام شده توسط وزارت اطلاعات كه از سوي شعبه اطلاعات آخوندها در اصفهان تحت عنوان انجمن نجات, گردآوري شده بودند به در ورودي اشرف آمده و با ارائه ليست شماري از ساكنان, خواستار ديدار آنها با خانواده هايشان در بيرون قرارگاه شدند. مجاهدان اشرف گفتند كه هركس خواستار ديدار خانوادگي است مي تواند به داخل اشرف بيايد اما مأموران عراقي اجازه ندادند. از اينرو مجاهدان اشرف از همراهي با توطئه رژيم آخوندي سرباز زدند.از اين پيشتر, به مدت 6سال از 2003 تا پايان 2008 , خانواده هايي كه خواهان ديدار بستگانشان در اشرف بودند از داخل و خارج ايران آزادانه وارد اشرف مي شدند اما دولت كنوني عراق به دستور رژيم آخوندها از ابتداي سال جاري ميلادي از اين امر ممانعت نمود و ملاقاتهاي خانوادگي با ساكنان اشرف را منحصر به كساني كرد كه در قالب تورهاي وزارت اطلاعات به عراق بيايند و حاضر باشند در بيرون قرارگاه زير دوربينهاي وزارت بدنام با بستگانشان ديدار نموده و آنها را به ندامت و تسليم و بازگشت به حاكميت آخوندي و لجن پراكني عليه مجاهدان اشرف ترغيب كنند. اين در حالي است كه دهها تن از اعضاي خانواده هايي كه در سالهاي گذشته به اشرف آمده اند در اوين محبوس و تحت فشار و شكنجه قرار دارند و برخي از آنها به حبسهاي طولاني محكوم شده اند. يورش به منازل خانواده هاي ساكنان اشرف و دستگيري و ضرب و شتم آنان نيز ادامه دارد و ديدار با مجاهدان اشرف براي خانواده هايشان جرم محسوب مي شود. در 27 ديماه گذشته دهها تن از اعضاي خانواده هاي ساكنان اشرف كه جدا از تورهاي اطلاعات آخوندي براي ديدار فرزندانشان در اشرف, عازم عراق بودند در فرودگاه تهران دستگير شدند. اغلب آنان مادران و پدران سالخورده بودند كه پس از ضرب و شتم, به طور مستقيم از فرودگاه به سلولهاي انفرادي در بند 209 شكنجه گاه اوين منتقل شدند. متعاقبا, خانه هاي مسكوني آنها نيز مورد تهاجم و غارت نيروهاي سركوبگر قرار گرفت. شماري از آنان هنوز هم در اوين هستند و برخي از آنها حبسهاي طولاني مدت گرفته اند.مقاومت ايران با محكوم كردن اقدامات امروز كميته دولت عراق براي سركوب اشرف, كه مجري دستورات ولي فقيه ارتجاع است, ممانعت از ورود خانواده ها به داخل اشرف و مجبور كردن ساكنان اشرف به ملاقات با خانواده هايشان در زير دوربينهاي وزارت اطلاعات در بيرون از قرارگاه را يك اقدام غيرقانوني و ضدانساني به منظور سوء استفاده از علايق خانوادگي براي پيش بردن نيات شوم ديكتاتوري ديني حاكم بر ايران عليه مخالفان اين رژيم مي داند. تبديل كردن اشرف به زندان با الگوي ملاقمقاومت ايران مراجع بين المللي و افكار عمومي عراق را, در آستانه انتخابات اين كشور, در باره دخالتها و توطئه هاي كثيف رژيم ايران و مزدوران عراقي آن به داوري مي خواند.دولت عراق بايد بلادرنگ به محاصره ضدانساني و غيرقانوني اشرف به ويژه به ممانعت از ورود خانواده ها و خبرنگاران و وكلا و هيأتهاي بين المللي خاتمه دهد. دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران9 آبان 1388 (31 اكتبر 2009ات زندانيان, نقض قوانين بين المللي و اصول بنيادين حقوق بشر است.

عفو بین الملل : خامنه ای حرفهایش مبنی بر "جرم بودن انتقاد از انتخابات" را بلادرنگ پس بگیرد

بیانیه عفو بین الملل ایران : عفو بین الملل از علی خامنه ای می خواهد اظهارات روز چهارشنبه اش مبنی بر "جرم بودن انتقاد از نتیجه انتخابات ریاست جمهوری" ماه ژوئن، را بلادرنگ پس بگیرد. تلویزیون دولتی اظهارات رهبر مذهبی را در گزارشی از دیدار خامنه ای با نخبگان در تهران پخش کرد. مالکام اسمارت، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقای عفو بین الملل، گفت : “ خامنه ای در این اظهارات خواهان جرم شدن مخالفت مسالمت آمیز و نارضایتی از روند سیاسی می شود“ مقامات ایران در برخورد با جریانات بعد از انتخابات، به طور پی در پی، به نقض حقوق بشر بنیادین، ادامه می دهند. آنها تلاش می کنند مردم (تحت سلطه ی )خود را از سخن گفتن بازدارند و آنها را مجبور به سکوت کنند.”نتیجه رسمی انتخابات ۱۲ ژوئن مورد مخالفت وسیع مردم قرار گرفت و در پی آن تظاهرات گسترده یی در سراسر کشور به راه افتاد. دهها نفر بدست شبه نظامیان بدنام بسیج و دیگر نیروهای دولتی کشته شدند؛ هزاران نفر بازداشت شدند، که گفته شده بسیاری از آنها شکنجه شده اند و مورد بدرفتاری قرار گرفتند؛ و دهها نفر – و چه بسا صدها نفر - محاکمه شده اند. عفو بین الملل چنین “دادگاههای نمایشی” را به عنوان یک “ریشخند به عدالت” محکوم کرده است.“ هرکسی که تنها بخاطر بیان مسالمت آمیز نظراتش درباره انتخابات بازداشت شده، باید به فوریت و بیقید و شرط آزاد شود و تمام بازداشتیها باید از شکنجه و بدرفتاریهای دیگر محفوظ باشند.”عفو بین الملل موارد مکرر نقض حقوق دستگیرشدگان را برشمرده و تاکید کرده است :مقامات ایران باید برای هرکسی که به جرمهای جنایی شناخته شده بازداشت شده باشد، محاکمات عادلانه را تضمین کنند.

vendredi 30 octobre 2009

رادیوی سازمان ملل متحد: ملل متحد همچنان از حفاظت ساکنان اشرف در برابر اخراج ، بیرون راندن و یا بازگرداندن اجباری به میهنشان دفاع می کند

رادیوی سازمان ملل متحد ضمن نقل اظهارات فرستاده ویژه سازمان ملل درعراق اعلام کرد: ملل متحد همچنان از حفاظت ساکنان اشرف در برابر اخراج ، بیرون راندن و یا بازگرداندن اجباری به میهنشان که مغایر با اصل نان رفولمان است، دفاع می کند.هیات همیاری ملل متحد در عراق (یونامی) می گوید همچنان به نگرانی درباره وضعیت انسانی در کمپ اشرف، محل سکونت اعضای یک گروه اپوزیسیون ایرانی ادامه می دهد.کمپ اشرف که در استان دیالی در شمال بغداد واقع شده است در دهه ۱۹۸۰ ایجاد شده است و اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در آن مستقر دارند.
فرستاده عالی ملل متحد در عراق، اد ملکرت میگوید او این نگرانی را طی دیدار اخیرش با نمایندگان جامعه دیپلوماتیک در بغداد ابراز داشت و بر تعهد یونامی برای مانیتور وضعیت در کمپ اشرف تأیید نمود.مقاما ت عراقی هدف خود مبنی بر بستن این کمپ را اعلام کرده اند اما نگرانی درباره سرنوشت ایرانیانی که در آنجا پناه جسته اند وجود دارد.ملل متحد همچنان از حفاظت ساکنان اشرف در برابر اخراج ، بیرون راندن و یا بازگرداندن اجباری به میهنشان که مغایر با اصل نان رفولمان است، دفاع میکند.ملل متحد جامعه بین المللی را فرا میخواند به کاهش تنشها و یافتن راه حل ها یاری رسانند، از جمله تجدید استقرار ساکنان کمپ در کشورهای ثالث را فراهم کنند.
پنجشنبه, ۰۷ آبان ۱۳۸۸ ۲۹ اکتبر ۲۰۰۹
منبع : همبستگی ملی

dimanche 25 octobre 2009

بى.بى.سى: آمار كشتههاى انفجار بغداد به 136تن رسيد

شبكه تلويزيون بى.بى.سى : در بزرگترين انفجارها طى ماههاى اخير دربغداد، دو خودرو بمبگذارى شده به فاصله مدت زمانى كوتاهى از يكديگر منفجر شدندكه در اثر آن 136 كشته و بيش از 500نفر مجروح گرديدند. اين انفجارها در حاشيه منطقه سبز كه عملا امنترين منطقه عراق محسوب مىشود، در برابر دو ساختمان دولتى رخ داد. دولت عراق اين بمبگذارى را با بمبگذارى ماه اوت مرتبط مىداند. در عين حال دمشق شديداً هرگونه دخالت در اين بمبگذاريها را تكذيب كرده است. ولى دولت اخيرا هشدار داده كه با نزديك شدن زمان انتخابات، شبه نظاميان و جنگ جويان خارجى مىخواهند با حمله هاى بيشتر عراق را بىثبات كنند. بسيارى اين سؤال را مىكنند كه چگونه اين همه بمب توانسته است وارد بغداد كه مملو از نيروهاى امنيتى، پستهاى بازرسى و خودروهاى زرهى است، بشود. از زمانى كه نيروهاى آمريكايى از شهرها خارج شدند، تنها نيروهاى امنيتى عراقى حفاظت شهرها را برعهدهدارند. اين انفجار و انفجار عظيم ديگر در 19 اوت سؤالات بسيار جدى به اذهان جارى كرده كه آيا آنها به واقع صلاحيت حفظ امنيت را دارند؟ اين انفجارها براى آمريكاييها كه مىخواهند كليه نيروهاى خود را تا پايان سال 2011 و نيروهاى رزمى را تا پايان اوت 2010 خارج كنند، مشكلاتى ايجاد مىكند، زيرا اگر اين انفجارها ادامه پيدا كند، آمريكا بايد در مورد تاريخ خروج خود از عراق تجديد نظر كند.
شبكه جهانى بى.بى.سى از خبرنگار خود در عراق پرسيد: وقتى مىگوييم در تمامى راههاى ورودى و خيابانهاى بغداد پستهاى بازرسى حضور دارند، آيا اين انفجارها نشان مىدهد كه آنها صلاحيت ندارند، يا اين كه نفرات خودى در آن دخالت دارند؟
گزارشگر شبكه جهانى بى.بى.سى : بله اين نگرانى هست كه خود نيروهاى امنيتى عراقى تا چه حد نفوذ پذير هستند و در آنها نفوذ شده است.

jeudi 22 octobre 2009

اعتراض آخوندها به نمایش رزم مشترک زنان و مردان در نمایشگاه نیروی انتظامی و تنبیه مسئولین این برنامه از طرف پاسدار احمدی مقدم

بنا به گزارش رجا نیوز در حاشیه ی برنامه افتتاحیه نمایشگاه نیروی انتظامی که روز چهارشنبه 14 مهر ماه در فرهنگسرای ولاء در شهر ری برگزار شد. نمایش یک رزم مشترک زن و مرد به موضوع جنجالی روز تبدیل شد و انتشار تصاویر آن باعث برانگیختن اعتراض تعدادی از آیت الله ها !! و مراجع تقلید !! گردید. از طرفی همزمان پاسدار احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی رژیم ولایت فقیه روز پنچشنبه با دیدن تصاویر این رزم مشترک زنان و مردان دستور تنبیه مسئولین برنامه را صادر کرده و تعدادی از مسئولین و شرکت کنندگان در این نمایش در این رابطه تنبیه شدند. متن دستور فرمانده نيروي انتظامي :«رييس ستاد برگزاري هفته ناجا، صحنه هاي بسيار زشتي از مبارزه رزمي كاران زن و مرد در يكي از نمايشگاهها به نمايش گذاشته شد و اين خلاف تدابير ناجاست. در صورتي كه در برنامه ها و تدابير ابلاغي نيروي انتظامي زنان پليس از درگيري فيزيكي با مردان منع شده اند، چرا بايد شاهد اينگونه صحنه هاي زشت باشيم؟ لذا سريعا از ادامه كار نمايشگاه جلوگيري و افراد متخلف و خاطي تنبيه و نتيجه گزارش گردد. لازم به توضیح است که این نمایشگاه سال گذشته نیز برگزار شده بود ولی رزم نمایشی آن تنها از سوی زنان به اجرا در آمده بود.

تنظیم خبر : عاطفه اقبال

تصاویری که با انتشار در خبرگزاری ها باعث اعتراض آخوندها و تنبیه مسئولین برنامه گردید

mercredi 21 octobre 2009

بى.بى.سى: هنوز هيچ جزيياتى از توافق در وين فاش نشده است

شبكه جهانى تلويزيون بى.بى.سى گفت هنوز هيچ جزيياتى از توافق در وين فاش نشده و نكته اصلى اين توافق ــ اگر كه توافقى درميان باشد ــ اين است كه آيا رژيم ايران حاضر است اغلب اورانيومى را كه تاكنون غنىسازى كرده به خارج كشور ارسال كند. هيچكس در سلسله مراتب تصميمگيرى در رژيم ايران تاكنون اين قسمت كليدى و حياتى از توافق را كه براى غرب مهم و تعيين كننده است، تأييد نكرده است. از سوى ديگر كشورهاى غربى هم تاكنون هيچ اظهارنظرى در اين باره نكردهاند. جان لاين گزارشگر شبكه جهانى بى.بى.سى گفت: محمد البرادعى همواره تصويرى مثبت و سازنده از اين گفتگوها داشته است. او مصمم بوده كه مذاكرات با رژيم ايران ادامه پيدا كند و مىخواهد از وقوع يك جنگ پيشگيرى نمايد… ولى نكته اصلى در اين است كه آيا رژيم ايران به واقع حاضر مىشود ماده غنى شده اورانيومى كه سالهاست تلاش كرده آنرا توليد كند، به خارج كشور بفرستد! پذيرش چنين چيزى براى دولت ايران به نظر مىرسد كار بسيار دشوارى باشد! آيا به واقع رژيم حاضر است آنرا به كشورى مثل روسيه، كه ايران با آن روابط چندان خوبى ندارد، بفرستد. گوينده شبكه جهانى بى.بى.سى از گزارشگر خود پرسيد، به نظر مىرسد كه لحن تو كاملاًًً در اين باره منفى است؟ وى گفت: شايد چنين توافقى وجود داشته باشد، اين يك توافق غيرمنطقى نيست و براى همه طرفها خوب است، زيرا براى ايران تهديد تحريمها را براى آينده منتفى مىكند. براى غرب هم خوب است، زيرا چشمانداز توليد بمب توسط رژيم ايران را حداقل تا مدتى به عقب مىاندازد. لذا براى همه معامله خوبى است. ولى نكته اصلى اينجاست كه مسأله هستهيى هميشه يكى از پايههاى قابل تكيه براى احمدىنژاد و دولت او بوده است.

لوموند : آيا اين سرآغازى براى مذاکرات جديد است يا معامله چند ساده لوح؟

روزنامه فرانسوی لوموند در مقاله ای در رابطه با مذاكرات وين نوشت: انتقال احتمالى اورانيوم غنى شده ايران به سوى روسيه و سپس به فرانسه براى تبديل سوخت قابل مصرف در يک رآکتور اتمى به منظور توليد ايزوتوپهاى پزشکى است. آيا اين سرآغازى براى مذاکرات جديد است يا معامله چند سادهلوح؟ اين مقاله پس از اشاره به اينكه كادر نقل و انتقال اورانيوم مملو از ابهامات است و رژيم ايران هيچ تعهد رسمى درباره كميت دقيق اورانيومى كه حاضر است به خارج منتقل كند نپذيرفته و هيچ جدول زمانى هم ذكر نشده است مىافزايد: اين گونه ابهامات سبب شده كه فرانسه موضعى سرسختانه در قبال تهران اتخاذ کرده و آشکارا چند خط قرمز را ترسيم کند. پاريس از جمله خواستار يک «توافق سريع» است و معتقد است که ضرب الاجلى در ماه دسامبر، تعيين شود. فرانسويان همچنين اصرار دارند که 1200 کيلوگرم اورانيوم غنى شده، يکجا از ايران خارج شود و نه مرحله به مرحله يا بهصورت محمولههاى مجزا، آنگونه که تهران زمزمه آن را آغاز کرده است. انگلستان نيز بر همين خط و موضع حرکت مىکند. اين مقاله اشاره مىكند كه بهلحاظ تكنولوژيك، فرانسه تنها کشورى است که مىتواند سوخت مورد نياز براى رآکتور تهران را توليد کند. لذا دخيل بودن فرانسه در بخش تکنولوژيک سناريو يک قفل ايمنى در اختيار آن مىگذارد که بتواند درصورتى که تشخيص دهد تمام شرايط مورد نظر فراهم نيست، از آن استفاده کند. در انتها لوموند می پرسد: آيا راه انداختن چنين ريلى که ممکن است تا يک سال به طول انجامد، بدون اين که رژيم ايران فعاليتهاى غنىسازى اورانيوم را متوقف کند، قابل تصوراست؟ به نظر مىرسد براى فرانسويان اين شرطى صرفنظر ناکردنى است، زيرا مىخواهند مانع شوند که تهران به موازات اين اقدامات به بازتوليد ذخيره اورانيوم خود بپردازد، بخصوص، چنانچه سايتهاى غنىسازى مخفى ديگرى هم در اختيار داشته باشد. اطلاعات اخير فاش شده درباره سايت قم که قرار است روز 25 اکتبر مورد بازرسى آژانس قرار گيرد، تلاشهاى مخفيانه رژيم ايران را به نمايش مىگذارد.

مصاحبه مادر میثاق یزدان نژاد زندانی سیاسی در اوین با صدای آمریکا

صدای آمریکا :ميثاق يزدان نژاد، 23 [ساله] ، دانشجوى رشته مترجمى پيام نور در شهريور ماه در دادگاه انقلاب توسط قاضى صلواتى به 14سال زندان محكوم شد.
اكرم سنجرى مادر ميثاق يزدان نژاد در گفتگو با صداى آمريكا درباره دستگيرى فرزند خود چنين مىگويد: ميثاق 19شهريور سال 86 در منزلمان دستگير شد. سه ماه ما هيچ خبرى از اين بچه نداشتيم. من به تمام مراجع، مراكز حقوقبشرى، صليب سرخ، تمام دفاتر زندانها، كانون وكلا سرزدم. اما بىنتيچه بود. اسمى از بچه من هيچ چا نبود. و از سلامتى اين بچه من به شدت نگران بودم با توجه به اين كه ميثاق از سال 82 در اثر بيمارى افسردگى تحت درمان بود و بعد از سه ماه، تقريباً چهار ماه تلفن به خانه زد و گفت من اوينم و بعد از 9ماه در دادگاه شماره 15، قاضيش هم آقاى صلواتى بود، محاكمه كردند، به چهارده سال محكومش كردند. يعنى اين كه اين بچه يك بار هم سال 84 كه جرمش اين بود كه رفته اشرف غيرقانونى و برگشته كه دستگير شده بود بيست روز و به قيد ضمانت آزاد شده بود به اون در رابطه با اون بهش چهار سال داده بودند. ده سال هم اضافه از اون براش دادند، در صورتى كه تمام موارد كيفرخواستش به جز خيلى چيزهاى جزئى ديگر همان موارد كيفرخواست سال 84 است و به گفته وكلا اصلاً يك متهم را بهعنوان مثلاًًً دو بار به دليل يك كيفرخواست، يك جور، محاكمه نمىكنند و حكم نمىدهند.
صدای آمریکا: حكمى كه براشون صادر شده حكم نهاييه؟
اکرم سنجری: نخير، هنوز تجديد نظر نشده و ما اعتراضمان را از طريق وكيل ابلاغ كرديم.
صدای آمریکا: بار دوم كه دستگير شد در واقع بهش اتهامى نزدند كه برگشت خورد به اون اتهام اوليه اش؟
اکرم سنجری: تقريباً مواردش همان بود، تبليغات بود و چون هوادارى سازمان مجاهدين بهش دادند. من و پدرش سال 60 به دليل اين كه برادرهاى من مجاهد بودند و شهيد شدند ماها زندان بوديم و محاكمه شديم. ببينم من سؤال دارم اگر من جرمى كردم محاكمهام شدهام، آيا اين بايد جزو كيفرخواست بچه من باشد. جز يكى از كيفرخواستهاش اينه كه پدرش زندان سياسى بوده، مادرش زندان سياسى بوده، خواهرش اشرف است، خوب جرم اين بچه محسوب نمىشود. خوب اين چيكار كنه، اين چه گناهى دارد. خواسته من اينه كه عادلانه تجديدنظر بشود و تصميمگيرى بشود.

lundi 19 octobre 2009

سپاه ضدمردمى مركز پارازيت جديدى براى مقابله با سيماى آزادى دائر كرد

سپاه پاسداران در وحشت از استقبال گسترده اجتماعى از سيماى آزادى تلويزيون ملى ايران مركز جديدى را براى ارسال پارازيت دائر كرده است. روزنامه حكومتى اعتماد درجريان درگيريهاى باندى فاش كرد: دکلهاى ارسال پارازيتهاى ماهوارهيى که گفته مىشود اوايل ماه جارى از سوى يکى از نهادهاى نظامى در دارآباد تهران نصب شدند بهصورت آزمايشى فعال شدند. بنابه گفته منابع مطلع اين دکلها از ديروز شنبه 25مهرماه سال جارى تا 25آبان ماه بهصورت آزمايشى فعال خواهند شد، هنوز هيچ ارگانى رسماًًًًً مسووليت نصب اين دکلها را برعهده نگرفته است. بنابه گفته موافقان نصب سرى جديد دکلهاى ارسال پارازيت اين اقدام تدبير براى مقاومت در برابر رسانههايى است که قصد براندازى نرم را دارند. موافقان ارسال پارازيتهاى جديد با اعتقاد به اينکه اعتراضات پراکنده به نتيجه دهمين دور انتخابات رياست جمهورى به واسطه اخبار کذب و سياستهاى اين دست رسانهها به موجى از ناآراميها تبديل شدند لذا مقابله با اين امر، اقدامى اضطرارى است. اين منبع افزود: آنچه در اين ميان حائز اهميت است اينکه وزير ارتباطات در پاسخ به سوالات مکرر نمايندگان از منبع ارسال پارازيت ابراز بىاطلاعى مىکند. در همين راستا مسعود پزشکيان عضو کميسيون بهداشت و درمان مجلس با تاکيد بر اينکه کميسيون بهداشت و درمان هم‌چنان پيگير شناسايى منبع ارسال پارازيتهاى جديد و قديمى است، گفت؛ تاکنون هيچ گزارشى درباره آثار پارازيتها بر سلامت افراد به مجلس ارائه نشده است.
www.mojahedin.org

جواب دندانشكن مادر «ندا»، به ايادى جنايتكار رژيم آخوندى

مادر ندا آقاسلطان شهيد قيام سراسرى مردم ايران پيشنهاد وقيحانه رژيم آخوندى براى تحت پوشش قرار دادن اين خانواده توسط بنياد موسوم به شهيد را به شدت رد كرد و خواهان معرفى قاتل وى شد. مادر ندا آقاسلطان كه با صداى آمريكا مصاحبه مىكرد گفت: من هيچ وقت تحت پوشش بنياد شهيد قرار نمىگيرم و نخواهم گرفت، اصلا همچى چيزى نيست من اصلا ندا رفته براى مملكتش، ندا نرفته كه براى من درآمد ماهيانه براى من درست كنه كه هر ماه بنياد شهيد بياد به من حقوق بده، و اگر هم ندا اينها مىگند شهيد شده روى سنگ قبرش مردم آمدند با رنگ قرمز نوشتند شهيد، چرا پس مىرند اسم شهيد رو پاك مىكنند كلمه شهيد رو پاك مىكنند. ندا مثل سهراب و اشكان و بقيه بچهها مرده، هر كدوم از بچهها اونجورى كشته شدند نداى من هم همجورى هيچ دسيسهيى هم در كار نيست، اصلا ندا مثل بچههاى ديگه مرده، هيچ فرقى نمىكنه، ندا آمد فرار كرد اومد بيا تو كوچه سوار ماشين بشه، ماشينش هم تو فاصله 26مترى اونجايى كه افتاده ماشينش بود، 26قدميش، آمد كه سوار شه تير زدند كشتنش، من اگر دنيا رو به من بدن، اگر دنيا رو به من بدن من هيچ وقت قبول نمىكنم يعنى دنيا رو به من بدن بگن برابرى با يك دونه موى ندا رو نمىكنه، اصلا نمىتونه همچى چيزى رو قبول كنم، ندا رفته، با پول و نمىدونم درآمد ماهيانه با هيچ چيزى قابل جبران نيست، و نه ديگه من فقط مىخوام قاتل پيدا بشه به سزاى اعمالش برسه، مهم اين كه دختر من ندا پيش خدا مقام پيدا كرد و پيش مردم ايران و دنيا براى من اين مهمه، از اين كه جاى ثبت بشه ندا شهيد شده براى من اصلا ارزش نداره، واقعا براى من اصلا ارزش نداره، و من هم هيچ وقت همچى كارى رو نمىكنم، زير بار همچى چيزى هيچ وقت نمىرم كه اسم ندا جايى ثبت بشه بهعنوان شهيد، شهيد پيش خدا شده و مردم، همين براى من كافيه.
www.mojahedin.org

mardi 13 octobre 2009

چهارمین سالگرد درگذشت پدرم " علی اقبال " معروف به "پدر اقبال" در تبعید گرامی باد

پدرم علی اقبال معروف به پدر اقبال در 22 مهرماه سال 1384 برابر با 14 اکتبر سال 2005 در سن هشتاد سالگی در پاریس با آرزوی دیدن وطنش ایران چشم از جهان فرو بست. در آخرین لحظات زندگیش این آرزوی دیرینه ی خود را در میان تعدادی از دوستانش در بیمارستان زمزمه کرد : عاقبت پرچم پیروزی را در میدان آزادی به زمین خواهیم کوبید.
به مناسبت چهارمین سالگرد درگذشت پدر اقبال که حدود شش ماه در زندان اوین بخاطر فراری دادن دخترش یعنی من زیر آزار و شکنجه دژخیمان قرار داشت، قسمت کوتاهی از سخنانم در مراسم خاکسپاری پدر را در اینجا تکرار میکنم :

راستش توصیف پدریا پاپاجون به قول ما، آسون نیست. زندگی پدریک زندگی کلاسیک و عادی نبود که بشه در چند خط بیانش کرد. پدر از معدود بازماندگان نسلی بود که گنجینه ای از عرفان و فلسفه و معرفت و عشق در خود داشت. از معدود کسانی که گفتار بیهوده نداشت. دهان که میگشود برای گفتن یک حدیث، تجربه یا شعر بود. برای هر مناسبت و لحظه ای بدون اینکه بخود فشاری بیاورد شعر یا حدیثی از او تراووش میشد. معرفت و عشق در پدر صفت نبودند بلکه تبدیل به تار و پود وجودش شده بودند. چهره ی شاداب و پر از زندگی پدر اینرا نشان میداد. پدرم زندگی رو با تمام وجودش دوست داشت، از مرگ بیزار بود ولی از آن نمی ترسید. هر کس که با پدر فقط یکبار حرف زد از او حدیثی یا شعری فرا گرفت. هر کس که پدر را حتی یکبار دید از او چهره ی خندانی به خاطر سپرد.... مجاهد شهید "عارف اقبال" -اولین شهید سی خرداد شصت که در خیابان در یک تظاهرات مسالمت آمیز ناجوانمردانه به شهادت رسید- پسر دوم پدر بود و پدر همیشه به او و راهش افتخار میکرد. ولی شأن پدر اقبال به پدر شهید بودن نبود. خود او شأن و مرتبتی ویژه داشت. خودش بود که عارف را این چنین عاشق پروریده بود. پدر در تمامی مراحل زندگی یار و یاور ما بود. همه جا به دنبال ما آمد، دربدری و غربت را انتخاب کرد، مال و اموال و خانه و زندگیش رو برای هدف ی بس بالاتر در تهران رها کرد ولی فرزندانش را هرگز رها نکرد. در همین جا دلم میخواد به مادرم این زن بزرگ که پا به پای پدر، ما را در تمامی سختی ها همراهی کرد تسلیت بگم و از او بخاطر اینکه چون کوهی استوار همیشه در کنار ما حتی در لحظات سخت از دست دادن پدر ایستاده تشکر کنم و به او درود بفرستم .باید بدرستی اشاره کنم که پدر اقبال فقط پدر ما نبود، پدر همه ی مجاهدین و مبارزین راه آزادی بود. امکان نداشت مراسمی، تظاهراتی یا برنامه ای برگزار بشه و پدر در آن شرکت نکنه. با وجود اینکه مریض و بیمار بود، با روحیه ای شاد و مقاوم در همه ی برنامه ها شرکت میکرد. یاران مقاومت بخوبی حضور پدر در تمامی تظاهرات ها در کشورهای مختلف یادشان هست. او نمادی از مقاومت و پایداری در برابر این رژیم دجال و ارتجاعی بود. پدر اعتقادات مذهبی داشت و روزهایش از ذکر خدا سرشار بود. با همین شناخت عمیق از مذهب و اسلام بود که مخالف فاشیسم مذهبی و تا عمق وجود ضد این رژیم قرون وسطائی بود. آرزویش این بود که روزی به ایران برگردد. پدر سختی های غربت را با این امید به جان میخرید و خود با روحیه ای مقاوم و سرشار از امید، نمونه ای از اراده ی پایدار مردم ایران برای سرنگونی رژیم عقب افتاده ولایت فقیه بود. در روزهای آخر که چند تن از دوستان بر سر بالینش آمده بودند، به آنها با روحیه ای شاداب در حالی که دستش را به حالت در دست گرفتن پرچم بلند کرده بود گفت : عاقبت پرچم پیروزی را در میدان آزادی بر زمین خواهیم کوبید.پدر در ساعت 6 و 44 دقیقه سحرگاه در آغوشم از دنیا رفت . بعد که نگاه کردیم دیدیم که ساعت زدن فجر سحرگاهی در آنشب دقیقا ساعت 6 و 44 دقیقه بودهمن هرگز فرصت نکردم بر خاک برادر شهیدم عارف اقبال و همسر شهیدم محمود محبوبی در ایران ادای احترام کنم. همانطور که بر قبر بسیاری از دوستان و آشنایانم مثل مجاهدان شهید : حسن رحیمی، مجید مقصودی، علیرضا صمدی، مریم گلزاده غفوری، حسن محبوبی، علی یحیوی، علی اکبر قاضی و احمد خالقی. به این دلیران از همین جا درود می فرستم. باشد که روزی در ایران آزاد فردا فرصت اینرا داشته باشیم که بر خاکشان ادای احترام کنیم.بقول خانم رجوی بر رژیم آخوندها همین ننگ بس که پدری که زندگیش از مدح اهل بیت و راز و نیاز با خدا سرشار بود. بعد از هشتاد سال زندگی شرافتمندانه، در غربت سر بر زمین گذاشت. درد از دست دادن پدر درد بزرگی برای تک تک ما است . برای من نه درد بلکه انفجار درد در تک تک سلولهایم بود. ولی به روح پاک پدرم قسم که این درد را گلوله ای کرده و به قلب رژیم تبهکار و فاسد آخوندها شلیک خواهیم کرد. باشد که در فردایی نه چندان دور به این آخرین آرزوی پدر که کوبیدن پرچم پیروزی در میدان آزادی بود جامه عمل بپوشانیم. درود بر آزادی.

lundi 12 octobre 2009

تغييرات در سپاه پاسداران و تشكيل “سازمان اطلاعات“

تغييرات در سپاه
در مهرماه 88 تغييرات زير در سپاه پاسداران اعلام شده است:
1. معاونت اطلاعات سپاه پاسداران به “سازمان اطلاعات“ ارتقاء مي يابد و آخوند حسين طائب از فرماندهي نيروي بسيج به رياست سازمان اطلاعات سپاه پاسداران منصوب شد.
2. سازمان بسيج مستضعفين را اعلام كردند و سرتيپ پاسدار نقدي كه تاكنون معاونت تحقيقات صنعتي ستاد كل نيروهاي مسلح بود رياست سازمان بسيج مستضعفين منصوب شد. به اين ترتيب نيروي مقاومت بسيج سازمان شد و عنوان “فرماندهي“ به رياست تغيير كرد.
3. سرتيپ پاسدار محمد حجازي جانشين فرمانده كل سپاه پاسداران بجاي نقدي به معاونت تحقيقات صنعتي ستاد كل نيروهاي مسلح (معاون) فيروزآبادي در ستاد كل نيروهاي مسلح شد.
4. سرتيپ پاسدار حسين سلامي از فرماندهي نيروي هوائي سپاه پاسداران جانشين فرمانده كل سپاه بجاي پاسدار حجازي منصوب شد.
5. “نيروي هوائي سپاه پاسداران“ در ساختار جديد با عنوان “نيروي هوا و فضاي سپاه پاسداران“ معرفي شد كه وظايف نيروي هوايي و ماموريت‌هاي موشكي و فضايي سپاه را عهده خواهد داشت. سرتيپ پاسدار امير علي حاجي زاده بعنوان فرمانده نيروي هوا و فضاي سپاه پاسداران منصوب شد.
سابقه تغييرات در سپاه پاسداران
تغيير و تحولات كنوني در سپاه پاسداران در ادامه تغييرات گسترده در سپاه پاسداران است كه از 10 شهريور 1386 به حكم خامنه اي پاسدار محمدعلي جعفري فرمانده سپاه پاسداران بجاي رحيم صفوي شد, شروع گرديد. اين تغييرات براساس تهديد اصلي گرفتن داخل كشور (بجاي دشمن خارجي) كه در آن زمان جعفري روي آن تصريح داشت صورت گرفت. ايرنا در 16 مهر 88 به تغييرات سپاه در 2 سال اخير اشاره كرده كه به خلاصه آن در زير اشاره ميشود:
اولين تغيير؛ تمرکز زدايي
اولين تغيير مربوط به ساختار نظامي و سياسي سپاهيان مستقر در هر استان اختصاص يافت. كه براي هر استان يك سپاه اختصاص داد و شهر تهران از مجموعه سپاه تهران بزرگ جدا شد و يك سپاه به آن اختصاص داد كه به اين ترتيب 31 سپاه استاني تشكيل گرديد. محمدعلي جعفري در جمعي فرماندهان ارشد سپاه در باره اين انتصابات و تغييرات گفت: "انتصاب ها در سپاه در راستاي طرح تحول و تعالي صورت مي گيرد و اين طرح با هدف ايجاد انسجام و وحدت رويه و ارتباط بيشتر بسيجيان با سپاه برگزار مي شود".
دومين تغيير؛ ارتش سايبري
با توجه به حمله گسترده دشمن خارجي براي تغيير فرهنگي در داخل (براي انقلاب مخملي!) از طريق فضاي مجازي و سايبر (اينترنت), مركزي براي مقابله بنام “مرکز بررسي جرايم سازمان يافته فرماندهي پدافند سايبري سپاه پاسداران انقلاب اسلامي“ ((Revolution Guard Cyber Defense Command (RGCDC) در سال 86 ايجاد كرد.
وظيفه اين مركز “نظارت و بررسي جرايم سازمان يافته تروريستي، جاسوسي، اقتصادي و اجتماعي در فضاي مجازي“ مشخص شد. كه با همکاري وهماهنگي ساير حوزه هاي اطلاعاتي و قضايي درجهت بررسي تهديدات و آسيب هاي شبکه جهاني اينترنت و ساير فناوري هاي نوين از توان فني و اطلاعاتي کارشناسان سپاه پاسدارن و ساير متخصصين اين وظيفه را پيش ميبرد. اعلام موجوديت اين مركز در 29 اسفندماه 1387 با اعلام “دستگيري گسترده و کم سابقه اعضاي بزرگترين سايت ترويج و گسترش فساد و فحشا، به عنوان عيدي سال نو“ همراه بود. و به نوشته ايرنا در 16 مهر 88 در سال 88 چندين گروه ديگر که در جهت تخريب ارزش هاي نظام اسلامي، ترويج بي بندوباري و القاي تفکرات انحرافي در مسير انقلاب فعاليت داشتند، دستگير و روانه دادگاه براي محاکمه كرده است.
سومين تغيير؛ ورود و مقابله بسيج به تهديدات نرم
در بهمن 87 پاسدار جعفري فرمانده سپاه بمناسبت جشن هاي دهه فجر گفت. “.... مبناي تغيير شرايط محيطي در ماموريت‌هاي سپاه تغيير ماهيت تهديدات دشمن عليه جمهوري اسلامي ايران است که ما دائما اين موضوعات را رصد مي کنيم چرا که به فرموده مقام معظم رهبري سازمان سپاه بايد يک سازمان به روز شونده و متحول باشد که پويايي در هر سازماني ضرورت اجتناب‌ ناپذير است. ‌مقام معظم رهبري با هوشياري و تدابير حکيمانه خود به موضوع تهاجم فرهنگي اشاره کردند، اما ما هنوز در تحقق کامل اين اهداف موفق نبوده‌ايم و بايد تلاش بيشتري بکنيم تا تهديدات را پيش‌بيني و شناسايي کرده وراهکارهاي موثر براي مقابله با آن را برنامه‌ريزي کنيم. به اين ترتيب وظيفه نيروهاي بسيجي که به عنوان نيروهاي مردمي و تشکيل شده از بطن جامعه هستند وارد مرحله جديدي شد که مقابله تهديدات نرم به عنوان مهمترين تهديد جوامع استکباري بر دولت هاي آزاده و مستقل ديده مي شود.“ و بدنبال آن آخوند حسين طائب بعنوان فرمانده نيروي مقاومت بسيج معرفي كرد.
چهارمين تغيير؛‌ سپردن امنيت خليج فارس به سپاه پاسداران و حضور در خليج عدن
از شهريور 87 خليج فارس در حيطه مأموريت نيروي دريائي سپاه پاسداران قرار گرفت, در 27 آذر 87 پاسدار دريادار صفاري فرمانده نيروي دريائي سپاه پاسداران گفت از سال گذشته (86) ستاد کل نيروهاي مسلح به اين جمع بندي رسيد که حفاظت از تنگه هرمز و شمال خليج فارس به نيروي دريايي سپاه سپرده شود. که تاکنون سه منطقه دريايي هرمزگان، بوشهر و ماهشهر و پايگاه دريايي مستقل ثارالله در عسلويه وجود داشت. سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تصميم گرفت که خلا هاي احتمالي در حاشيه خليج فارس را پوشش دهد.در اين رابطه با ايجاد منطقه چهارم ثارالله نيروي دريايي سپاه در عسلويه، حفاظت از 350 کيلومتر مرز آبي از جزيره کيش در استان هرمزگان تا راس مطاف در استان بوشهر به اين منطقه اختصاص داده شده تا تقارني بين منطقه چهارم با ساير مناطق ايجاد شود. وي افزود: در شهريور 88 پاسدار جعفري فرمانده سپاه پاسداران اعلام كرد: “حيطه اصلی ماموريت سپاه خليج فارس و تنگه هرمز است كه در ماههاي اخير براي مقابله با دزدان دريائي در خليج عدن نيز فعال شديم.“
پنجمين تغيير؛ تغييرات اخير
ارتقاي معاونت اطلاعات به سازمان اطلاعات و تغيير نام و وظايف نيروي هوايي به نيروي هوافضاي سپاه (تغييرات كه در بالا به آن اشاره شد)


سازمان اطلاعات سپاه پاسداران
رسانه ها در 14 مهر 88 خبر دادند كه : بعد از طي پروسه‏هاي طولاني در فرماندهي کل سپاه، نيروهاي مسلح و در نهايت دفتر فرماندهي کل قوا، معاونت اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به سازمان اطلاعات ارتقا مي‏يابد. با ارتقاي معاونت اطلاعات سپاه، حسين طائب فرمانده سابق نيروي مقاومت بسيج به عنوان رييس سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، منصوب خواهد شد.
با توجه به تمرکز دشمن بر جنگ نرم و ضرورت تقويت نهادهاي اطلاعاتي- امنيتي در مواجهه با اين مساله، مي‏توان دريافت که ارتقاي معاونت اطلاعات سپاه به سازمان اطلاعات و آشنايي طائب با انواع جنگ نرم، فعاليت اطلاعاتي در کشورمان همراه با تعاريف مدرن دنيا، ماموريت متناسب با اين مساله براي خود تعريف خواهد کرد.

سوابق آخوند حسين طائب
- حسين طائب متولد سال 1342 از تهران است. وي داماد آخوند علي اکبر حسيني استاد اخلاق برنامه هاي تلويزيوني رژيم است
- آخوند طائب در مدرسه هاي آخوندي تهران و قم و مشهد تا سطح خارج تحصيل كرد و سپس در درس خارج مدتي طلبه درس خامنه اي بوده است!
- آخوند حسين طائب در سال 61 به عضويت سپاه پاسداران درآمد. وي در سپاه قم و خراسان رضوي مسئوليت داشته و در سركوب غرب کشور به ‌خصوص عليه مجاهدين نقش داشته است.
- حسين طائب در سال هاي پاياني جنگ ايران و عراق در گردان حبيب بن مظاهر با مجتبي خامنه اي همرزم بود و از خلال دوستي با او، به دفتر رهبري راه پيدا مي کند.
- حسين طائب در دوره فلاحيان به وزارت اطلاعات ميرود و بسرعت به معاون جاسوسي وزارت اطلاعات منصوب ميشود. طرح ربودن فرج سركوهي از كارهاي طائب در اين معاونت بود و از آنجا كه گزارش دروغ به رفسنجاني داده بود كه فرج سركوهي به آلمان رفته و رفسنجاني آنرا در مصاحبه اش مطرح كرد, وقتي اين دروغ مشخص شد, بدستور رفسنجاني از وزارت اطلاعات اخراج شد. گفته ميشود از همان زمان طائب بدنبال تشكيل پرونده براي مهدي هاشمي فرزند رفسنجاني بوده است.
- حسين طائب بعداز اخراج از وزارت اطلاعات, مجتبي خامنه اي او را معاون هماهنگ‌ کننده دفتر خامنه اي ميكند. اسم مستعار او در اين زمان “ميثم“ است.
- آخوند حسين طائب مدت بيش از سه سال معاون فرهنگي سپاه و نيز فرمانده دانشکده فرهنگي دانشگاه امام حسين(ع) بود.
- در دولت نهم كانديداي وزارت اطلاعات (بجاي محسني اژه اي) بود.
- حسين طائب از تيرماه 87 تا كنون بعنوان نخستين آخوند فرمانده نيروي بسيج بود.
- طائب در دوران خاتمي بازجوئي از باصطلاح اصلاح طلبان دستگير شده را نيز بعهده داشت. از جمله علي افشاري افشا كرده كه بازجو شكنجه گر او آخوند حسين طائب بوده است.
- طائب از چهره هاي اصلي سرکوب اعتراضات مردمي در قيامهاي پس از انتخابات است. علي مطهري نماينده مجلس با اشاره به نقش طائب در سرکوب هاي اخير گفته: "وقتي ما مديريت بحران اخير را به دست افرادي مانند طائب مي دهيم که با باتوم بيشتر مأنوس است تا فکر و عقل و تدبير، نتيجه همين خواهد بود."
- حسين طائب علاقه بسياري زيادي به جنگ رواني دارد . او مديرمسوول و سردبير فصلنامه اي در بسيج با عنوان عمليات رواني است. گفته مي شود که گزارش ها و اخبار تلويزيون جمهوري اسلامي به خصوص بخش خبري 20.30 با هماهنگي او در چندماهه اخير پخش شده است. مهدي کروبي پس از پخش گزارشي جنجالي از تلويزيون درباره دختري با نام ترانه موسوي، نقش طائب در تهيه سناريوي اين گزارش را فاش کرد.

سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات
سايت جنبش سبز در 16 مهر 88 با تيتر “ارتقاي معاونت اطلاعات سپاه به سازمان اطلاعات, فاتحه وزارت اطلاعات را خواند“ نوشت: بعداز 26 سال از تاسيس وزارت اطلاعات و بعداز 10 سال سازمان اطلاعات موازي غير رسمي. سازمان اطلاعات سپاه پاسداران رسما در کنار وزارت اطلاعات کار خود را آغاز مي کند. گفتني است که دستگاه اطلاعاتي سپاه پاسداران يکي از بخش هايي بود که در زمان تاسيس وزارت اطلاعات منحل شد. مطابق قانون تاسيس وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران موظف به "تبعيت از خط مشي" اين وزارتخانه شد و قرار بود که ماموريت هاي محوله در اساسنامه سپاه پاسداران به وزارت اطلاعات انتقال يابد.
شمه اي از اختلافات در تشكيل وزارت اطلاعات
- طرح تشكيل وزارت اطلاعات توسط اطلاعات نخست وزيري تهيه گرديد. سعيد حجاريان كه معاون اطلاعات نخست وزير با استفاده از ارتشبد فردوست لايحه تشكيل وزارت اطلاعات را تهيه كرد. حجاريان در مصاحبه با روزنامهٌ فتح 16فروردين79 ميگويد :اين طرح ابتدا مخالفت‌هاي جدي را برانگيخت. از جمله:
· موسوي اردبيلي (رئيس قوه قضائيه وقت) با اين طرح مخالف بود و استدلال مي‌كرد كه اطلاعات ذيل و ضابط قضائي است و براي يك پارچه شدن دستگاه قضائي (سركوب) اطلاعات در قوه قضائي تشكيل شود.
· خامنه‌اي كه رئيس جمهور وقت خواهان تشكيل سازمان اطلاعات بود كه به رئيس جمهور وصل شود.
- اين اختلاف را نزد خميني بردند. و ابتدا خميني از سازمان اطلاعات زير نظر ولي فقيه حمايت ميكرد ولي وقتي به او گفته شد كه كارهائي در وزارت اطلاعات انجام ميشود كه خوب نيست كه به پاي ولي فقيه نوشته شود قانع شد كه وزارت اطلاعات باشد.
تا تشكيل وزارت اطلاعات, اطلاعات سپاه پاسداران يكه تاز صحنه بود. بويژه بعداز مرگ رجائي و باهنر كه اطلاعات دفتر نخست وزير مورد اتهام قرار گرفته و تضعيف شده بود. در قانون تشكيل وزارت اطلاعات مشخص شد كه سپاه پاسداران بايستي كليه اطلاعات امنيتي را به وزارت اطلاعات تحويل دهد و فقط اطلاعات نظامي را دنبال كند.
با تشكيل سپاه قدس در سال 1369 اطلاعات خارجي و بنيادگرائي در خدمت تروريسم به موازات وزارت اطلاعات در سپاه قوت گرفت.
در دولت خاتمي و ماجراي سعيد امامي, تحت نام سازمان اطلاعات موازي, معاونت اطلاعات سپاه بعنوان بدنه اصلي اين سازمان اطلاعات موازي فعال شد. در دوره احمدي نژاد بويژه پس از فرمانده سپاه شدن محمدعلي جعفري كه وظيفه اصلي سپاه را مقابله با تهديدات داخلي گرفت, معاونت اطلاعات سپاه در واقع اطلاعات اصلي دولت احمدي نژاد در امنيت داخلي شد. كه نقش بالائي در سركوب قيام پيدا كرد و به سازمان اطلاعات ارتقا پيدا كرد.با تشكيل سازمان اطلاعات در سپاه پاسداران, وزارت اطلاعات ديگر نهاد اطلاعاتي مادر (كه در قانون تشكيل وزارت اطلاعات مشخص شده) نخواهد بود. سايت جنبش سبز در اين باره مينويسد: “وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي از اين پس ديگر نهاد اطلاعاني مادر نخواهد بود و زير سايه سازمان اطلاعات سپاه پاسداران فعاليت خواهد کرد. انتخاب حيدر مصلحي به عنوان وزير اطلاعات نيز در راستاي همين برنامه است. مصلحي در سخنراني خود در مجلس براي کسب راي اعتماد، خاضعانه از "هماهنگي" با ساير دستگاه هاي اطلاعاتي سخن گفت و پيشنهاد کرد که "شورايي براي هماهنگي دستگاه هاي اطلاعاتي تشکيل شود." اين در حالي است که مطابق قانون تاسيس وزارت اطلاعات، دستگاه هاي موازي اطلاعاتي حق فعاليت ندارند. تاسيس سازمان اطلاعات سپاه در حالي صورت مي گيرد که گزارش هاي متعددي از تصفيه هاي پياپي در وزارت اطلاعات از اخراج و بازنشستگي اجباري نيروهاي قديمي اين وزارتخانه به گوش مي رسد.“

رها كردن اجساد شهيدان قيام در خيابانها توسط اطلاعات بدنام آخوندها

پيكرهاى امين زندى ، دانشجوى دانشگاه ايلام و محمدجواد پرنداخ دانشجوى دانشگاه اصفهان در خيابانهاى ايلام و اصفهان پيدا شدبنا بر گزارشهاى دريافتى، مأموران جنايتكار اطلاعات آخوندها، در روز چهارشنبه 15مهرماه، جسد خونين و مجروح يك دانشجوى زندانى به نام امين زندى را در اطراف ايلام رها كردند. پزشكى قانونى هنگام معاينه جسد امين اعلام كرد كه تنها 4ساعت از درگذشت وى گذشته است. امين زندى دانشجوى دانشگاه ايلام، اهل اهواز بود. وى در اولين روزهاى قيام سراسرى توسط اطلاعات ايلام دستگير شد. رژيم آخوندها طى نزديك به 4ماه اسارت و اعمال فشار و شكنجه، از هرگونه پاسخگويى به پيگيريهاى خانواده و نزديكانش در مورد محل نگهدارى و سرنوشت وى سر باز زد. در يك جنايت ديگر، مزدوران اطلاعات آخوندها، جسد محمد جواد پرنداخ، دانشجوى سال چهارم مهندسى شيمى دانشگاه صنعتى اصفهان، را در زير يكى از پلهاى شهر اصفهان رها كردند. پزشكى قانونى اصفهان علت مرگ اين دانشجوى شهيد را اصابت جسم سنگين به جمجمه ذكر كرد. محمدجواد پرنداخ، دانشجوى 23ساله، اهل گيلانغرب (استان كرمانشاه) بعد از شركت در تظاهرات اعتراضى به وزارت اطلاعات اصفهان احضار شد و در سومين روز بازجويى، بر اثر شكنجه دژخيمان وزارت اطلاعات بهشهادت رسيد. دژخيمان جسدش را در كنار خيابان رها كردند. خانواده وى پيكر فرزند شهيد خود را در بين اجساد رهاشده در پزشكى قانونى اصفهان يافتند. رژيم آخوندها خانواده وى را تحت فشار گذاشتند كه علت مرگ فرزند خود را سانحه رانندگى اعلام كنند. مقاومت ايران عموم ارگانهاى حقوقبشرى، به ويژه كميسر عالى حقوقبشر ملل متحد و گزارشگران دستگيريهاى خودسرانه و شكنجه را به رسيدگى به وضعيت وخامتبار زندانهاى ايران و اقدامى فورى جهت آزادى زندانيان سياسى فرا مىخواند.
دبيرخانه شوراى ملى مقاومت ايران

سرخوردگى رژيم ضدبشرى، نسبت به بازگشت پيروزمندانه 36گروگان اشرفى

چهار روز پس از آزادى و بازگشت پيروزمندانه 36 قهرمانان اشرفى و موج استقبال داخلى و بينالمللى، خامنهاى، از طريق يك نمايندگى رسمى خود، دولت عراق و وزير حقوقبشر آن را بهخاطر عدم اخراج يا تحويل دادن گروگانها به رژيم مورد حمله قرارداد و اعلام كرد: «ايران توافقنامهيى با عراق دارد كه بموجب آن بغداد متعهد به اخراج منافقين از اين كشور و تحويل سران آنها به ايران و يا محاكمه و مجازات آنها مىباشد». حوزه نمايندگى ولىفقيه ارتجاع در امور حج و زيارت، درحالى كه به درخواست خامنهاى از رئيسجمهور عراق در دهم اسفند گذشته، اشاره مىكرد، گفت: وجدان ميخائيل، وزير حقوق بشر عراق به ادعاى تلويزيون عراقى ‌العراقيه گفته است بغداد بنا ندارد منافقين را به ايران تحويل دهد… اظهارت وزير حقوقبشر عراق در تناقض كامل با تعهدهاى مقامات عراقى از جمله جلال طالبانى، رئيسجمهورى داير بر اخراج منافقين است…» نمايندگى خامنهاى با اين تصريحات بار ديگر ثابت كرد كه حمله به اشرف و گروگانگيرى و طرح اتهامات واهى كه دادگاه عراق نيز در احكام خود راجع به گروگانهاى مجاهد، سه بار آنها رامردود شناخت، تماما اعمال فشار حكومت آخوندى و ولىفقيه جنايتكار آن است كه بدينوسيله مىخواهد انتقام قيام و مقاومت مردم ايران را از اشرف بگيرد. نمايندگى خامنهاى دراين باره تصريح كرد: «تحويل منافقين به ايران و اخراج آنها از عراق گرچه دو مقوله به ظاهر جداگانه مىنمايد، ولى اين از حقوق اساسى ايران است که نه تنها از همسايه خود! که از هر يک از اعضاى جامعه بينالملل بخواهد تا براساس تعهدهاى بينالمللى خويش، برخوردى متعهدانه و قانونى با تروريستهايى داشته باشد که نزد عموم نهادهاى بينالمللى و بسيارى از اعضاى جامعه جهانى گروهکى تروريستى شناخته شدهاند». تصريحات وقيحانه رژيم بر تحويل و استر داد و اخراج مجاهدين ازعراق برخلاف تمامى كنوانسيونها و معاهدات بينالمللى، گواه شكست و رسوايى ولىفقيه ارتجاع است كه از ماهها پيش حداكثر فشاررادراين زمينه برعراق اعمال كرده است. روز يكشنبه نوزدهم مهر كيهان آخوندى تحت امرخامنهاى، در اذعان به همين شكست، نوشت: «منافقان توانستند تعدادى از اعضاى خود در عراق را آزاد كنند. از دستگاه ديپلماسى كشورمان انتظار مىرفت كه در مورد اين مسأله جدىتر برخورد مىكرد و مانع اين اقدام دولت عراق مىشد».
سایت مجاهدین

samedi 10 octobre 2009

وزارت امور خارجه فرانسه : حکم اعدام محمد رضا علی زمانی چهره رژیم ایران را تیره تر میکند

برنارد والرو سخنگوی وزارت خارجه فرانسه شگفت زدگی کشور خود را از خبر حکم اعدام محمدرضا علی زمانی که از دستگیرشدگان اخیر قیام در ایران می باشد، اعلام کرد. وی اضافه کرد : " ما شهامت ایرانیان را ستایش می کنیم که علیرغم امواج مستمر سرکوب و خشونت به طور مسالمت آمیز در دفاع از حقوق بنیادی خود تظاهرات می کنند. حکم اعدام محمدرضا علی زمانی از سوی دادگاه انقلاب تهران چهرۀ رژیم ایران را تیره تر می کند."
فرانسه مانند دیگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا مخالف مجازات اعدام می باشد. سازمان عفو بین الملل نیز با صدور بیانیه ای به حکم اعدام محمد رضا علی زمانی اعتراض کرده و خواهان لغو این حکم شده است. بنا به گزارش عفو بین الملل در حال حاضر سیزده نفر دیگر در ایران در خطر اعدام قرار دارند.

محمد رضا علی زمانی سی و هفت ساله که از دستگیر شدگان قیام اخیر مردم ایران می باشد، با اتهامات واهی چون وابستگی به سلطنت طلبان، توهین به مقدسات، اقدام علیه امنیت کشور محکوم به اعدام شده است. این اولین حکم اعدام رسمی برای یک تظاهر کننده در تظاهرات اخیر بعد از انتخابات ایران می باشد.
گزارش از عاطفه اقبال

vendredi 9 octobre 2009

حکم اعدام برای یکی از متهمان حوادث پس از انتخابات ایران

بی بی سی : برخی گزارش ها از ایران حاکی از آن است که برای یکی از متهمان بازداشت شده حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در این کشور حکم اعدام صادر شده است.
منابع رسمی در ایران هنوز این گزارش ها را تأیید نکرده اند، با این حال سازمان عفو بین الملل و دولت فرانسه به این حکم واکنش نشان داده اند.
سازمان عفو بین الملل با صدور بیانیه ای خواستار لغو حکم اعدام محمد رضا علی زمانی شده است.
این سازمان ابراز نگرانی کرده که این حکم ممکن است مقدمه ای برای صدور احکام مشابه برای سایر دستگیر شدگان پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر ایران باشد.
برنار والرو، سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه نیز گفته است: "در کمال شگفتی از صدور حکم اعدام محمدرضا علی زمانی مطلع شده ایم، اعلام چنین تصمیمی چهره رژیم ایران را مخدوش تر می کند".
آقای والرو با تأکید بر مخالفت فرانسه و اتحادیه اروپا با مجازات اعدام، گفته است: "ما به شجاعت تمام ایرانیانی که با وجود امواج پی در پی سرکوب و خشونت، در دفاع از حقوق بنیادی خود به راهپیمایی مسالمت آمیز دست زدند، ادای احترام می کنیم".
محمدرضا علی زمانی که ۳۷ سال سن دارد، در جلسه دوم دادگاه های علنی رسیدگی به اتهام های بازداشت شدگان حوادث پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، به اتهام هایی چون "محاربه از طریق عضویت و فعالیت در انجمن پادشاهی ایران، توهین به مقدسات، و تبانی و اجتماع با هدف اقدام علیه امنیت داخلی کشور" متهم شد.
نماینده دادستان او را به خروج غیرقانونی از کشور و دیدار با دو افسر آمریکایی در عراق متهم کرده و خواستار اعمال اشد مجازات برای او شده بود.
نماینده دادستان همچنین گروه "انجمن پادشاهی ایران" را به بمب گذاری در چند مسجد و امامزاده در نقاط مختلف تهران و تلاش برای براندازی نظام جمهوری اسلامی متهم کرد و آن را "قطعه ای از پازل براندازی مخملین" خواند.
بر اساس قوانین ایران، امکان درخواست تجدید نظر در حکم مجازات اعدام وجود دارد.
عفو بین الملل دادگاه های دستگیر شدگان پس از انتخابات را "نمایشی" خوانده و همزمان با روز جهانی مبارزه با مجازات اعدام (10 اکتبر) خواستار لغو فوری کلیه احکام اعدام در ایران شده است.
بر اساس گزارش این سازمان هم اکنون 13 نفر دیگر نیز در ایران در خطر اعدام قرار دارند.

علی لاریجانی : راهپیمایی امسال روز قدس علیه عزت ایران اسلامی بود

راديو فرانسه : علی لاریجانی رئیس مجلس اسلامی ایران پنجشنبه شب در سخنرانی در قم گفت : شعارهای متفاوتی که امسال در راهپیمایی روز قدس از سوی تظاهرکنندگان سر داده شد "ضدعزت ایران" بود و در هر حال شایستۀ جمهوری اسلامی که به گفتۀ وی "ام القرای اسلام" است، نبود.رئیس مجلس اسلامی این شعارهای "ضدعزت" جمهوری اسلامی ایران را نتیجۀ "روش جدید" "قدرت های سلطه گر" توصیف کرد که به گمان وی سیاست نرم براندازانه را در قبال حکومت اسلامی ایران در پیش گرفته اند.علی لاریجانی تأکید کرد که در شرایط سخت کنونی ایران باید در مبارزه با آمریکا مدافع حقوق ملت فلسطین باشد. او کوتاه آمدن از این خواست را به زیان "امت اسلامی" توصیف کرد.رئیس مجلس اسلامی ایران همانند دیگر شخصیت های اصولگرای حکومت اسلامی تبعیت از ولایت فقیه و رهبر جمهوری اسلامی را لازمه و محور استقلال سیاسی کشور دانست و پرسید : آیا طرح شعارهایی در دفاع از "جمهوری ایرانی" سبب عزت ایران می شود؟اگر چه رئیس مجلس اسلامی ایران با تأخیری چند هفته ای در مورد حضور گسترده معترضان در راهپیمایی روز قدس واکنش نشان داد، اما برای اولین بار در سه دهۀ اخیر راهپیمایی روز قدس به محل طرح مطالبات تظاهرکنندگان معترض به نتیجۀ رسمی انتخابات ریاست جمهوری ایران بدل شد. در این تظاهرات که سنتاً در دفاع از مردم فلسطین و علیه دولت اسرائیل برگزار می شود، تظاهرکنندگان از جمله شعار می دادند : "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" و یا "نه شرقی، نه غربی، جمهوری ایرانی."

سخنرانى ايو بونه، استاندار و نماينده سابق مجلس ملى فرانسه، در جشن آزادى سی و شش مجاهد ساکن اشرف در اورسوراواز

قطعا ما امروز بسيار خوشحاليم و ابعاد اين خوشحالى را فهم مىكنيم چرا كهگر چه همه چيز به خوبى به پايان رسيد، ولى نبايد فراموش كنيم كه چيزى نمانده بود كه يك فاجعه عظيم محقق شود؛ يك فاجعه انسانى
خانم (رجوى) من امروز با دقت زياد به سخنان شما گوش دادم، البته مثل هميشه و فكر مىكنم كه سخنرانى امروز شما شايان بازخوانى و تعمق است چرا كه به اعتقاد من شما يك جمعبندى خارقالعادهيى كرديد از مبارزهيى كه به پيش برده شد.مبارزهيى با دست خالى عليه دو دولت قوى كه سازماندهى پليسى قابل توجهى دارند همه خوشنود هستند و البته من هم در اين جشن خودم را سهيم مىدانم . مىخواستم به دو نكته از وقايعى كه اتفاق افتاد و از نظر من بسيار مهم است، اشاره كنم: اولين نكته، موضوع مقاومت است .بعد از وقايعى كه به‌دنبال انتخابات محشرى رخ دادند، انتخاباتى كه آدم حتى نمىتواند بحث تقلب را در آن بكند. اگر نگاهى به هموطنان خودمان در جزيره كورس بيندازيمتقلب در چارچوبهاى قابل قبولى جا مىگيرد ولى در اين رابطه تقلب صورت نگرفت بلكه هتك حرمتى بود عامدانه به انظار عمومي مردم تهران، مردم شهرهاى ايران، مردم سراسر ايران، قيام كردند، آنها شهامت و عزم جزم خود و نفرتشان را از يك حكومت متكى به سركوب عريان به نمايش گذاشتند چرا كه اين سركوب فقط سركوب جسم نيست، بلكه يك سركوب روحى روانى نيز مىباشد. اين يك سركوب انديشه و سركوب مذهبى است و خدا مىداند كه سركوب مذهبى وقتى حد و مرز مىشكند، بدترين نوع سركوب است .در اين‌جا اين نگرانى مىتوانست بروز كند كه ممكن است نوعى عدم انطباق بين مقاومت داخلى و مقاومت خارجى كه تبلور آن در شماست، وجود داشته باشد؛ گرچه شما تبلور مقاومت در داخل نيز هستيد،اين نگرانى مىتوانست بهوجود بيايد كه مجموع اين جريان دچار چند دستگى شود مثل رودخانهيى كه قبل از ريختن به دريا انشعابات گوناگونى دارد.واقعهيى كه در اشرف رخ داد بهطور ترديد ناپذيرى شوراى ملى مقاومت ايران را در صف مقدم قرار داد و آنرا بهعنوان ارگان متحدكننده تمامى اين مقاومت بارز كرد. شما با از خود گذشتگيهاى دانشجويان و مردم كوچه و بازار ايران فاصله نداشتيد .شما از طريق قهرمانى ساكنان اشرف و نمىشود نگفت، از طريق اشتباهات دولت عراق، اين مقاومت را يكپارچه كرديد و اين مقاومت يكپارچه پشت سر شما قرار گرفته است خانم رجوى چون شما روح اين مقاومت هستيد و چون از حدود 15سالى كه شما را مىشناسم شاهد بودهام كه شما هرگز از هوشيارى خود نكاستيد، هرگز ذرهيى از مبارزهجويى خود كوتاه نيامديد، چرا كه يك مقاومت نياز به روح و روان دارد، نياز به يك رهبر دارددر فرانسه زياد شنيدهام كه افراد ناباب سخن از سكت و تروريسم و استبداد در رابطه با شما مىگويند من فقط سوأل دارم كه كدام سازمان مقاومت مىتوانست 30سال تمام دوام بياورد بدون يك نشكيلات قوي،بدون فعالينى كه فعالين واقعى باشند و نه فقط آدمهايى كه حق عضويت مىپردازند تا كارت عضويت دريافت كنند،بدون يك سازمان زنده و قوي و براى چنين سازمانى نياز به فرماندهان و رهبران است و از موقعى كه مسعود به دلايلى كه همه مىدانند از محيطهاى رسانهيى فاصله گرفت، شما تبلور اين رهبر هستيد.اين البته كار سادهيى نيست، قطعا بخش زيادى از نيروى جسميتان در اين مسير تقليل مىيابد ولى شما اينقدر با دل و جان اين رهبرى را بهعهده گرفتهايد كه نهايتا پيروز اين صحنه هستيد. اين اولين تأكيدى بود كه من داشتم و فكر مىكنم بايد همه اين را بهرسميت بشناسند كه امروز ما با مقاومتهاى ايرانى مواجه نيستيم، فقط يك مقاومت ايران وجود دارد كه از كانال شوراى ملى مقاومت ايران مىگذرد، همانطور كه ما هم يك شوراى ملى مقاومت داشتيم، شوراى ملى مقاومتى كه مدتها توسط يك دوست خانوادگى من، استاندار ژان مولن، رهبرى مىشد .آن شورا نيز بايد جريانات مختلف را يكپارچه مىكرد.مواظب باشيد چند تروريست در ميان ما هستند فكر مىكنم كه مثل شوراى ملى مقاومت فرانسه ولى در مدت زمان طولانىتر شما اين مقاومت را يكپارچه كردهايد و اگر خداى ناكرده آقاى احمدىنژاد بخواهد روزى با رهبراپوزيسيون گفتگو كند بايد شما را به تهران دعوت كند ولى اميد زيادى به آن نداشته باشيد.نكته دومى كه مىخواستم به آن اشاره كنم و آنرا براى شما باز كنم ، استراتژى گروگانگيرى رژيم ايران استاين يك استراتژى مداوم رژيم ايران است كه تقريبا از همان روزهاى اول به حكومت رسيدن در تهران پيش گرفته شد. اين استراتژى عبارت است از به گروگان گرفتن افراد بيگناه و معامله بر سر آنان. اين يك كار تماما انزجارآور است؛ معامله بر سر جان اين گروگانها با امتيازهاى مشخص.اولين گروگانها كه حتماً يادتان مىآيد ديپلوماتهاى آمريكايى بودند كه در سفارت آمريكا محبوس شدند .چنين واقعهيى در تاريخ ديپلوماسى منحصربهفرد بود. اينكه يك سفارت بهطور نظامى تصرف شود و مورد اشغال قرار گيرد، حتى رژيم نازيها يا رژيم فاشيست ايتاليا هم هرگز مبادرت به چنين كارى نكردند. آنها هميشه لااقل احترام ديپلوماتها را حفظ كردند ولى دولت ايران به چنين احترامى اعتناى چندانى نكرد بنابراين ديپلوماتها اولين گروگانها بودند و از طريق ايرانگيت كه ارتش آيتاللهها را از شكست قطعى در برابر ارتش عراق نجات داد، فهميديم كه به كمك ايران گيت و پروندههاى مربوط به اين گروگانگيري، رژيم از سرنوشتى كه در انتظارش بود جان سالم به در برد. بعد از آن گروگانگيرى غربيها در لبنان صورت گرفت با اتكا به متحدينى كه آيتاللهها در لبنان دارند و به آن پر و بال مىدهند.آنها تعدادى را به گروگان گرفتند و هر بار كه اين گروگانها را آزاد كردند، امتيازهاى را دريافت كردند تا اينكه در ماه مى 1988 حين آزادى آخرين گروگانهاى فرانسوى، اين امتياز عمده را دريافت كردند كه در بيانيهيى در خبرگزارى فرانسه منتشر شد و در آن نخستوزير وقت فرانسه كه نام نمىبرم چون همه او را مىشناسند وعده فروش اورانيوم غنىشده بدون هيچ حد و مرزى را داد. جهت اطلاع اين بيانيه امروز قابل پيدا كردن نيست.بعد از آن گروگانگيرى بعدى وقتى بود كه وحيد گرجى كه بهاصطلاح ديپلومات سفارت ايران بودتحت تعقيب قاضى بولوك قرار گرفته بود و متاسفانه مىدانيم كه اين جريان چگونه براى وى به پايان رسيدو اين‌جا نيز پرونده بسته شد، چون ايرانيها بلافاصله يك گروگان گرفته بودند كه يك ديپلومات فرانسوى بود كه هيچ ربطى به اين قضايا نداشت و اين دفعه نيز ما با يك گروگانگيرى مواجه بوديم ولى واقعه خارقالعادهيى كه اتفاق افتاده اين است كه اينبار، نه تنها گروگانگيرى هيچ سودى براى رژيم ايران نداشت چون بايد رژيم ايران را پشت اين قضايا ديد، ارادههاى حاكم بر بغداد از نظر من داراى ثبات چندانى نيستند و اين اولين بار است كه يك گروگانگيرى به شكست انجاميد.
اين اولين بار است كه اين اقدام روى سر عاملين آن خراب مىشود يعنى نه تنها رژيم هيچ سودى نبرد، بلكه ضربه كارى خورد چون تعدادى مرد ،عذر مىخواهم، ولى زنى ميان آنها نبود، البته من زنان را هم شريك مىد انم، تعدادى مرد تا پاى جان مقاومت كردند، آن هم به سختترين شيوه ممكن. چون مردن در جنگ خيلى سادهتر از مرگ تدريجى با اعتصاب غذاست؛ اين نوع مرگ خيلى دشوارتر است .اين مردان رژيم را به زانو درآوردند. اين مردان پيروزى عظيمى را از آن خود كردند و اين مردان اثبات كردند كه حتى گروگانگيرى هم دورهاش به سرآمده و گروگان گرفتن هيچ فايدهيى ندارد، به شرط اينكه مخاطب تصميم به مبارزه دارد و مىخواهد شهامتش را نشان دهد.عذر مىخواهم كه صحبتم مقدارى طول كشيد، ولى مىخواستم اين دو موضوع را در ميان شما باز كنم چون به نظر من بسيار مهم هستند چون اين درسهايى هست كه بايد بلافاصله از اين واقعه گرفت. ما يك واقعه سخت معمولى را پشت سر نگذاشتيم، بلكه يك واقعه سياسى استراتژيك عمده را پشت سر گذاشتيم و شما امروز سود آن را خواهيد برد چون گرچه زياد وارد نيستم ولى خيلى بعيد مىدانم كه اين رژيم خيلى بيشتر سر كار بماند به همين دليل فكر مىكنم امروز مىتوانيم همه با هم بگوييم زندهباد ايرانى كه بالاخره آزاد خواهد بود.

mercredi 7 octobre 2009

سی و شش گروگان مجاهد در هفتاد ودومين روز اعتصاب غذا و در هفتمين روز اعتصاب غذاي خشك آزاد شدند و به فوريت در بيمارستان اشرف بستري گرديدند

اطلاعيه دبيرخانه شوراي ملي مقاومت
حمله به اشرف-شماره 103
خانم رجوي از مجاهدان اشرف و متحصنان كليه كشورها خواهش كرد به اعتصاب غذاي خود پايان دهند

— رئيس جمهور برگزيده مقاومت از تلاشهاي وقفه ناپذير هموطنان , شخصيتهاي سياسي و عشايري عراق و تمامي شخصيتها, پارلمانترها, حقوقدانان و سازمانهاي بين المللي مدافع حقوق بشر در 5قاره جهان براي آزادي 36گروگان قدرداني و تشكر كرد

امروز 36مجاهد به گروگان گرفته شده در هفتاد و دومين روز اعتصاب غذا و در هفتمين روز اعتصاب غذاي خشك آزاد شدند و سرفرازانه به اشرف بازگشتند. در بامداد ديروز چند تن از اين قهرمانان به حالت اغما افتادند و زندانبانان آنها را به بيمارستان منتقل كردند. گروگانهاي آزاد شده, كه اغلب آنها در آستانه شهادت قرار داشتند, پس از بازگشت به اشرف به خاطر وخامت وضعيت جسمي و همچنين ضايعات ناشي از شليك و حملات و ضربات روزهاي 6 و 7مرداد بلادرنگ در امداد پزشكي اشرف بستري شدند.
روز يكشنبه 5مهر(27سپتامبر2009) قاضي دستور آزادي آنها را مجددأ صادر كرد. اما پليس و دولت عراق از اجراي حكم خودداري ورزيدند كه موجي از اعتراضات بين المللي و منطقه يي را برانگيخت و سرانجام گروگانها امروز آزاد شدند. همه مجاهدان آزاد شده در هنگام دستگيري, مضروب و مصدوم و 7تن از آنان به هنگام ربوده شدن مجروح و بيهوش بودند. آنها چندين روز را در بدترين شرايط در بيرون اشرف سپري كردند. سپس به زندان شهر خالص و آنگاه به بازداشتگاه استخبارات و در نهايت به زندان واقع در فرودگاه مُثنّي منتقل شده و هر بار با اذيت و آزار بسيار مواجه بودند. اما پايداري حماسي و شگفت آنان در اين 72روز دنيايي را تكان داد... و بيگمان در آستانه مرگ محتوم قرار داشتند.
46روز پيش دادگاه خالص, براي اولين بار, در روز اول شهريور (23اوت2009) دستور آزادي آنها را صادر كرد, اما به بهانه واهي ورود غيرقانوني به عراق, آنهم در 23سال پيش, در بازداشت نگه داشته شدند. دادگاه مجدداً در 25شهريور (16سپتامبر2009) فرمان آزادي آنها را تأييد كرد. سپس در روز 5مهر (27سپتامبر2009) قاضي براي سومين بار و به طور قطعي قرار آزادي آنان را صادر كرد و آنها را از هرگونه اتهامي مبرا شناخت. در قرار آزادي و منع تعقيب تصريح شده است, بازداشت شدگان هيچ جرمي مرتكب نشده اند, تحقيقات به طور نهايي پايان يافته و آنها بايد فوراً از توقيف آزاد شوند. اما پليس و دولت عراق از اجراي حكم خودداري ورزيدند كه موجي از اعتراضات بين المللي و منطقه يي را برانگيخت. سرانجام گروگانها امروز, در پي انواع و اقسام اشكالتراشي ها, كه نيازمند گزارشي جداگانه است , آزاد شدند.
رژيم آخوندي با يك برنامه ريزي مشخص, بر آن بود تا شمار هر چه بيشتري از ساكنان اشرف ربوده شوند تا به عنوان يك برگ فشار عليه ساكنان اشرف به كار گرفته شوند. حكومت آخوندي مي خواست گروگانها را مانند مجاهدان خلق محمدعلي زاهدي و حسين پويان كه در مرداد 1384 (اوت 2005) ربوده و به وزارت كشور عراق برده شدند از طريق نيروي تروريستي قدس به ايران برگرداند و سربه نيست كند. اما استقامت خارق العاده مجاهدان ربوده شده, پايداري مجاهدان اشرف, اعتصابها و تحصنها و تظاهرات و اعتراضات هموطنانمان در كشورهاي مختلف جهان, كه جلوه درخشاني از همسبتگي ملي ايرانيان بود و همچنين موج عظيم حمايتهاي جهاني, سرانجام توطئه هاي فاشيسم ديني حاكم بر ايران را نقش برآب كرد و سرفرازي و آزادي و پيروزي اشرفيان و مجاهدان به گروگان گرفته شده را رقم زد.
خانم مريم رجوي, رئيس جمهور برگزيده مقاومت, آزادي 36مجاهد خلق را به هموطنان و ياران مقاومت در داخل و خارج كشور, به مجاهدان اشرف و به رهبر مقاومت تبريك گفت و با اشاره به تلاشهاي بين المللي براي تضمين حفاظت اشرف, مصرانه از مجاهدان اشرف و اعتصابيون در كشورهاي مختلف خواهش كرد به اعتصاب غذاي خود پايان دهند.
مجاهدان اشرف, سرانجام خواست خانم رجوي را براي پايان دادن به اعتصاب پذيرفتند و با سپاس از اعتصاب كنندگان در نقاط مختلف جهان و همچنين با قدرداني از ادامه كارزار جهاني حاميان پرشور و مدافعان غيرتمند اشرف براي تضمين حفاظت و حقوق مجاهدان اشرف, اعلام كردند اگر امنيت و حفاظت آنها تضمين نشود, ناگزير اعتصاب غذاي خود را از سر خواهند گرفت.
رئيس جمهور برگزيده مقاومت, قدرداني صميمانه خود را از تلاشهاي خستگي ناپذير هموطنانمان و عموم ياران وفادار مقاومت, شخصيتهاي سياسي و رؤساي عشاير و شهروندان شريف عراقي, و تمامي شخصيتها, پارلمانترها, حقوقدانان و سازمانهاي بين المللي مدافع حقوق بشر در 5قاره جهان براي آزادي 36گروگان ابراز كرد. خانم رجوي به ويژه از اسقف اعظم كليساي انگلستان, شيخ تيسير التميمي قاضي القضات فلسطين, و همچنين از زحمات خانم دانيل ميتران, دكتر آلخو ويدال كوادراس نايب رئيس پارلمان اروپا, سيْداحمد غُزالي نخست وزير پيشين الجزاير, لرد رابين كوربت, دكتر صالح مُطلك و از تلاشهاي وقفه ناپذير كميته بين المللي در جستجوي عدالت, كميته بين المللي حقوقدانان, كميته عربي اسلامي دفاع از اشرف, مجمع پارلماني شوراي اروپا و كميته هاي پارلماني در كشورهاي مختلف جهان سپاسگزاري كرد.

دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران
15مهر 1388 (7 اكتبر 2009)

lundi 5 octobre 2009

شادى صدر: در 30 سال گذشته تجاوز جنسى شكنجه سيستماتيك بوده است

سخنان شادی صدر در مراسم جایزه لخ والسا روز ۲۹ سپتامبر 2009 در شهر دانسيگ لهستان : سی سال است در ايران نقض سيستماتيک حقوق بشر ادامه دارد و تاکيد مى کنم که سی سال است در ايران مقاومت عليه نقض سيستماتيک حقوق بشر نيز ادامه دارد. فعالان جنبش های اجتماعی در تمام اين سالها، به قيمت تهديد، ناامنی، ممنوع الخروج شدن، ممنوع الکار شدن، حبس و ...، شعله های مقاومت را زنده نگه داشتند و نگذاشتند جامعه يکسره زير فشار سرکوب، منفعل و خاموش شود. اما پس از اعلام نتايج انتخابات رياست جمهوری در ژوئن امسال، ميليونها ايرانی نشان دادند که همواره و در تمام اين سی سال، اگر چه به حساب نيامدند، اگر چه تحقير شدند، اگر چه سرکوب شدند، اگر چه زندانی شدند، کشته شدند يا مورد تجاوز قرار گرفتند اما هرگز نمرده اند. بسياری از شواهد و مستندات حاکی از آن است که نه فقط در وقايع پس از انتخابات امسال، که در تمامی سی سال گذشته، تجاوز و ساير شکنجه های جنسی، نه به عنوان اموری اتفاقی، که به عنوان يک نوع شکنجه سيستماتيک برای ارعاب، تحقير و درهم شکستن زندانيان سياسی زن و يا گروه يا عقيده ای که از آن دفاع می کردند و نيز اعتراف گيری از آنان اعمال می شده است. اين نوع از شکنجه که تا سالها نسبت به آن پرده پوشی و سکوت شده بود، هم اکنون با سخن گفتن قربانيان آن و نيز افشاگری شخصيتهای سياسی درون نظام حکومت ايران، به موضوع گفت و گوی اجتماعی تبديل شده است. اما اين تازه آغاز راهی است که هيچگاه بدون يک همبستگی جهانی به سرانجام نخواهد رسيد. اين وقايع يادآور دهه ۶۰ است، دهه ای که در آن هزاران نفر از مخالفان سياسی در زندانهای ايران، به شکلی بی رحمانه سرکوب شدند. تنها تفاوت وقايع دهه ۶۰ با وقايع پس از انتخابات ۲۰۰۹، اين است که در آن دهه، فعالان وابسته به تشکيلات سياسی بودند که ربوده می شدند، به زندان می افتادند، شکنجه می شدند، مورد تجاوز قرار می گرفتند و اعدام می شدند و هم اکنون، همه اين اتفاقات برای زنان و مردانی می افتد که انسانهايی عادی هستند، نه عضو تشکيلاتی سياسی. تفاوت ديگر اين است که به مدد اينترنت و رسانه های مردمی، تصاوير و اخبار مربوط به نقض روزانه حقوق بشر در ايران، در سه ماه گذشته، آنچنان به سرعت در سراسر جهان پخش شد که برخلاف دهه ۶۰، آگاهی و حساسيت جهانی درباره آنچه در ايران می گذرد به حداکثر ميزان ممکن رسيد. اما آگاهی جهانی به خودی خود کافی نيست، ما نياز به اقدام جهانی داريم.
منبع: العربيه

يك مقام نخست وزيري عراق گفت، به دنبال يك كشور ثالث براي انتقال گروگانهاست.

حمله به اشرف-شماره 102
- انتقال خشونت بار 36 گروگان به زندان اختصاصي نخست وزيري عراق به خواست رژيم آخوندي
-حكم حكومتي سخيف براي 15 روز بازداشت اضافي، زمينه سازي عمدي براي مرگ گروگانها
-هر 36 گروگان بايد بلادرنگ به اشرف برگردانده شوند در غيراينصورت مسئول مرگ آنها دولت عراق است.
- يك مقام نخست وزيري عراق گفت، به دنبال يك كشور ثالث براي انتقال گروگانهاست. اگراين يك مانور تبليغاتي براي وقت كشي نيست، مقاومت ايران، براي نجات جان گروگانها قوياً از انتقال آنها به ايالات متحده يا كشورهاي عضو اتحاديه اروپا استقبال ميكند.

36 گروگان مجاهد خلق، در شصت و نهمين روز اعتصاب غذا و در حاليكه در چهارمين روز اعتصاب غذاي خشك بسر ميبرند، با خشونت به زندان فرودگاه سابق مُثنّي كه بطور ويژه تحت كنترل نخست وزيري عراق است منتقل شدهاند. افرادي كه توسط نخست وزيري دستگير ميشوند به زندان اختصاصي در اين محل منتقل ميشوند. رفتار وحشيانه و خشونت بار با دستگير شدگان در اين محل، زبانزد همگان است. دوره بازجويي و تحقيق در اين زندان حساب و كتابي ندارد، هيچ قاعده و قانوني بر اين زندان حاكم نيست و دست براي انجام هر كاري در آن باز است.
مقر ارگان عملياتي نخست وزيري عراق، مركزحزب الدعوه (به رياست مالكي)، ستاد اطلاعات ارتش و مركز عمليات بغداد كه فرماندهي نيروهاي پليس و ارتش را بر عهده دارد، در همين فرودگاه است.
به گزارش خبرگزاري رسمي رژيم آخوندها علي لاريجاني رئيس مجلس ارتجاع در روز نهم مهرماه اعلام كرد كه «ايران براي بهبود دمكراسي(!) در عراق همواره از اين كشور حمايت كرده است» و «اميدواريم همكاري دو كشور به بهبود شرايط منطقه كمك كند تا تروريستهايي مثل منافقين در منطقه حضور نداشته باشند» (ايرنا،اول اكتبر2009).
به قرار اطلاع پاسدار كاظمي قمي، سركرده نيروي تروريستي قدس در عراق و سفير رژيم آخوندها در اين كشور، در يك گزارش به تهران، انتقال 36 تن از ساكنان اشرف به محل جديد را اطمينان بخش خوانده و افزوده است:«نخست وزيري براي كساني كه خودش آنها را بازداشت ميكند، در دادگاههاي جنايي كرخ و رصافه، قاضي مختص خودش رادارد كه با دفتر نخست وزيري كارميكند. اگر پرونده كسي رابخواهند به دادگاه جنايات مركزي كرخ احاله دهند او را پس از بازجويي و تحقيق به قاضي مورد اعتماد خودشان ارجاع ميدهند تا حسابش رسيده شود...».
طبق خطي كه پاسدار كاظمي قمي به بازجويان داده است، مجاهدان دستگير شده بايد به سوالاتي از اين قبيل جواب بدهند كه از سال 1360 به بعد«در ايران و در زمان اقامتشان در خاك عراق در چه عملياتي عليه جمهوري اسلامي شركت داشته اند و اينكه در پادگان اشرف چگونه براي حمله و كشتن نيروهاي عراقي كه دو ماه پيش به اين پادگان وارد شدند، طراحي ميكرده اند»!
پس از احكام سه گانه قاضي و اظهارنظر صريح دادستان كل عراق و جوابيه رسمي قضاييه عراق مبني بر آزادي و اقامت قانوني و مبرا شناختن اين 36 نفر از ارتكاب هر جرمي، هيچ دستاويزي براي ادامه بازداشت غيرقانوني آنها ندارند، اكنون مقامهاي نخست وزيري عراق در يك حكم حكومتي سخيف ميگويند كه وزارت كشور حق دارد هر خارجي مقيم اين كشور را به مدت 15 روز بازداشت كند. اين استدلال نامعتبر حقوقي، قوانين جنگل را در عراق جديد تداعي ميكند. اين در حاليست كه وزارت كشور عراق تاكنون در اين باره سكوت كرده و به مراجعين گفته است كه در كار اين 36 نفر مطلقاً درگير نبوده و مسئوليتي نداشته است.
كارگزاران نخست وزيري همچنين ادعا ميكنند كه انتقال 36 گروگان به زندان اختصاصي فرودگاه مثني، با موافقت سفارت امريكا صورت گرفته است. در حاليكه مقامات امريكايي ميگويند دولت عراق به امريكا و سازمان ملل اطلاع داده است كه اين 36 نفر آزاد شده اند و بازداشتي محسوب نميشوند!
همچنان كه ساعاتي پيش در اطلاعيه شماره 101 دبيرخانه شورا خاطرنشان شده است، با توجه به اينكه گروگانها در چهارمين روز اعتصاب خشك و در شصت و نهمين روز اعتصاب غذايشان پس از ربوده شدن از اشرف هستند، مقاومت ايران جابجايي خشونت بار امروز را زمينه سازي عمدي براي از بين رفتن گروگانها ميداند. هر 36 نفر بايد بلادرنگ به اشرف برگردانده شوند در غيراينصورت مسئول مرگ آنها دولت عراق است.
حوالي ساعت 7 امشب (يكشنبه شب) آسوشيتدپرس به نقل از «يك مقام در دفتر نخست وزير نوري المالكي » خبر داد كه «عراق دنبال كشوري ميگردد كه 36 نفر دستگير شده عضو يك سازمان اپوزيسيون ايراني را بپذيرد».در ادامه اين خبر آمده است «دستگيرشدگان به ايران اعزام نخواهند شد و عراق خواستار اعزام آنها به يك كشور ثالث است. اما اين مقام هيچ جزئيات يا زمانبندي ارائه نكرد».
اگراين اظهارات مقام مربوطه در نخست وزيري عراق، صرفاً يك مانور تبليغاتي براي وقت كشي و گريز از مسئوليت انكارناپذير دولت عراق نباشد، مقاومت ايران، براي نجات جان گروگانها قوياً از انتقال بلادرنگ آنها به ايالات متحده يا كشورهاي عضو اتحاديه اروپا استقبال ميكند. نيروهاي امريكايي در سال 2004 به ازاء خلع سلاح مجاهدين، متعهد به حفاظت آنها تا فرجام نهايي گرديدند.
دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران
12مهر 1388 (4 اكتبر 2009)