mardi 29 septembre 2009

36 گروگان مجاهد خلق گفتند که اگر با توطئه انتقال اجباری به مکانهای نامعلوم در بغداد روبرو شوند اعتصاب غذای خشک خواهند کرد

اطلاعيه دبيرخانه شوراي ملي مقاومت
حمله به اشرف-96
قاضي، حكم قطعي آزادي36گروگان را براي سومين بار صادر كرد اما دولت عراق از اجراي حكم سرباز مي زند
روز يكشنبه 5مهر (27سپتامبر2009) قاضي شهر خالص حكم قطعي آزادي 36گروگان مجاهد را براي سومين بار صادر كرد و آنها را از هرگونه اتهامي مبرا شناخت. صبح ديروز اين حكم توسط قاضي به گروگانها ابلاغ شد اما دولت عراق به طور غيرقانوني از اجراي حكم خودداري ورزيد. اين قانون شكني آشكار براي خوشخدمتي به رژيم ايران، موجي از اعتراضات بين المللي را برانگيخت.
كميته بين المللي حقوقدانان در دفاع از اشرف، كميته بين المللي در جستجوي عدالت، كميته عربي اسلامي دفاع از اشرف، شخصيتها و سازمانهاي بين المللي مدافع حقوق بشر در كشورهاي مختلف جهان و كميته هاي پارلماني در انگلستان و كانادا و بلژيك و نروژ و ايتاليا و آلمان و سوئد و هلند، بلادرنگ با ارسال نامه هاي فوري به مقامهاي آمريكايي و نخست وزير و رئيس جمهور و وزير خارجه عراق به اعتراض برخاستند و خواهان اجراي فوري حكم قطعي دادگاه در شصت و سومين روز اعتصاب گروگانها شدند.
به قرار اطلاع دولت عراق در يك اقدام غيرقانوني و به غايت توطئه آميز كه از سوي پاسدار كاظمي قمي از سركردگان نيروي تروريستي قدس و سفير ديكتاتوري ديني حاكم بر ايران در بغداد هدايت مي شود، در صدد است گروگانها را به زور به مكانهاي نامعلوم در بغداد منتقل كند. 36گروگان مجاهد خلق اعلام كرده اند در اينصورت به اعتصاب غذاي خشك مبادرت خواهند كرد.
37روز پيش دادگاه خالص در روز اول شهريور (23اوت2009) حكم آزادي 36مجاهد ربوده شده را صادر كرد. اما همگي آنها به بهانه واهي ورود غيرقانوني به عراق در 23سال پيش، همچنان در بازداشت نگه داشته شده اند. دادگاه مجدداً در 25شهريور(16سپتامبر2009) حكم آزادي آنها را تائيد كرد ولي باز هم از آزادي آنها ممانعت شد. سرانجام ديروز، دوشنبه 6مهر (28سپتامبر2009) قاضي به طور قطعي حكم آزادي آنها را ابلاغ كرد و به اين ترتيب روشن شد كه همة اتهامها از ابتدا بي اساس و صرفأ براي سرپوش گذاشتن بر جنايت عليه بشريت در اشرف بوده است.
مقاومت ايران با يادآوري ربودن مجاهدان خلق محمدعلي زاهدي و حسين پويان در بغداد و انتقال آنها به وزارت كشور در مرداد 1384 (اوت 2005) و سربه نيست كردن آنها از طريق نيروي تروريستي قدس، هشدار مي دهد كه رژيم ايران در صدد اجراي سناريوي مشابه است.
مقاومت ايران نيروهاي آمريكايي را بر اساس مسئوليتشان به تحويل گرفتن بلادرنگ اين 36تن كه دولت عراق هيچ مستمسكي براي ادامه بازداشت آنها ندارد، فرا مي خواند و در همين رابطه از دبيركل ملل متحد، كميسر عالي حقوق بشر و هيأت مساعدت ملل متحد در عراق خواهان اقدام فوري است.
36گروگان كه در شصت و چهارمين روز اعتصاب غذا بسر مي برند همگي مضروب و مصدوم و 7تن از آنان به هنگام ربوده شدن مجروح و بيهوش بودند. به گفته پزشكان برخي از گروگانها به دليل جراحتهاي وارده و شرايط نامطلوب و اعتصاب غذاي طولاني، دچار ضايعات بازگشت ناپذير شده اند.

دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران
7مهر 1388 (29سپتامبر 2009)

نيروهاي ضدشورش آخوندها در حمله به كوي دانشگاه تعدادي از دانشجويان را دستگير كردند

بنا برگزارشهاي رسيده نيروهاي ضدشورش رژيم آخوندها امشب با حمله به كوي دانشگاه تهران, تعدادي از دانشجويان را دستگير و به نقطه نامعلومي منتقل كردند.

مزدوران كه از تظاهرات امروز صبح دانشجويان و شعارهاي ضدحكومتي آنها به خشم آمده بودند, از ساعت 1740دقيقه , به منظور دستگيري تعدادي از فعالان دانشجويي كه در تظاهرات صبح مورد شناسايي قرار گرفته بودند, در مقابل يكي از خوابگاههاي دانشجويان پسر در كوي دانشگاه مستقر شدند. با تاريكي هوا به تدريج بر تعداد آنها افزوده شد و جلوي كوي صف كشيدند. دانشجويان با مشاهده مزدوران از خوابگاههاي خود بيرون ريخته و به سردادن شعار پرداختند. آنها شعار مي دادند: «نصرالله من الله وفتح قريب مرگ براين دولت مردم فريب», «سيد علي پينوشه ايران شيلي نمي شه». نيروهاي سركوبگر با حمله به دانشجويان تعدادي از آنها را دستگير كردند.

مقاومت ايران ضمن هشدار نسبت به شكنجه دانشجويان دستگيرشده, مراجع بين المللي, به ويژه كميسر عالي حقوق بشر و گزارشگران ويژه دستگيريهاي خودسرانه و شكنجه را به اقدامي فوري و لازم الاجرا جهت آزادي زندانيان سياسي در ايران فرا مي خواند.

دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران

6مهر1388(28سپتامبر2009)

.

dimanche 20 septembre 2009

خانم مريم رجوى به مردم دلير تهران و ديگر شهرها درود فرستاد و قيام امروزشان را پيروزى بزرگ عليه خامنه‌اى و احمدى‌نژاد خواند

خانم مريم رجوى به مردم دلير تهران و ديگر شهرهاى ايران كه نمايش روز قدس رژيم را به خيزشى براى آزادى تبديل كردند، درود فرستاد و خطاب به آنها گفت قيام امروز شما پيروزى بزرگى عليه خامنه‌اى و احمدىنژاد است كه با بسيج تمام قواى خود، با به كارگيرى وحشيانه‌ترين شكنجه‌ها و تجاوز‌ها عليه دختران و پسران زندانى و با حمله وحشيانه به اشرف نتوانستند مانع شما شوند. خانم رجوى گفت: قيام‌هاى پرتوانى كه امروز در تهران، شيراز، تبريز، مشهد، اصفهان و ساير شهرها شعلهور شد، بيان اين حقيقت فروزان است كه قيام مردم ايران براى آزادى تا تغيير تماميت رژيم ولايتفقيه و برقرارى آزادى و دمكراسى در ميهن اسير ادامه خواهد يافت. آرى اين قيامى است تا پيروزى. شعارهاى قيام كنندگان هم‌چون «مى‌جنگيم مى‌ميريم كشور را پس مى‌گيريم» و فريادهاى خشم‌آلود آنان عليه شخص خامنه‌ اى مبين روحيه شجاعانه مردم ايران است كه اين همه كشتار و شكنجه و سركوب نتوانسته است صداى آنها را خاموش كند. خانم رجوى تأكيد كرد كه طنين شعارهاى« شكنجه و تجاوز ديگر اثر ندارد» كه امروز در خيابانهاى مركزى تهران شنيده مى‌شد، رسوايى خامنه‌اى و شكست ننگين اوست كه براى حفظ خود در قدرت، از توسل به تجاوز‌هاى شنيع به زندانيان زن و مرد نيز ابا نكرد اما جز بدنامى و روسياهى و تزلزل هرچه بيشتر رژيمش چيزى به دست نياورد. رئيسجمهور برگزيده مقاومت افزود: قيام‌هاى گسترده امروز، در عين حال شكست بزرگى براى طرح سركوبگرانه خامنه‌اى است. او از چند هفته پيش مهار قيام امروز را در صدر اولويت سياسى و امنيتى رژيمش قرار داده بود و امروز شخصاً عمليات سركوب را از طريق قرارگاه ثارالله فرماندهى مى‌كرد. تمام قواى سركوبگر رژيم ولايتفقيه اعم از سپاه پاسداران، بسيج، وزارت اطلاعات، نيروى انتظامى و يگانهاى ويژه ضد شورش بهكار گرفته شده بودند. اما قيام مردم از همه آنها پيشى گرفت. وى به قدرتهايى كه هم‌چنان به مذاكره و مماشات با اين ديكتاتورى درهم‌شكسته دل بستهاند، گوشزد كرد پيام امروز مردم سراسر ايران به شما اين است كه بيش از اين سرنوشت خود را به اين رژيم رو به سقوط گره نزنند، به جاى اين سياست شرم‌آور كه به ملايان كمك مىكند كه به سلاح اتمى دسترسى پيدا كنند، تحريمهاى همه جانبه عليه آن اعلام كنند.

36گروگان ربوده شده اشرف، در نامه‌اى تكاندهنده، پاپ بنديكت شانزدهم را به يارى طلبيدند

روزنامه ايتاليايى ايل رفرميستا نامه 36گروگان اشرفى به پاپ بنديكت شانزدهم را درج كرد و نوشت: 36تن از اعضاى مجاهدين خلق درفراخوانى به پاپ به آياتى از انجيل لوكا استناد كردند. آنها از اواخر ماه ژوئيه به اسارت گرفته شدند و بهخاطر اعتصاب غذا در حال مرگ مىباشند. اين افراد از پاپ نقاضاى كمك كردهاند تا اين‌جاى مسأله اصلا عجيب و غربب نمىباشد. آنها طى نامهيى ساده و بسيار تكاندهنده، پاپ اعظم را به يارى طلبيدند. در زير اين نامه امضاى 36تن ديده مىشود. آنها ايرانى هستند و از پاپ ”خواهان مداخله براى جلوگيرى از فاجعه انسانى شدهاند“ . آنها خود را ”قربانيان بيعدالتى و اختناق مىدانند“ و اظهار مىدارند كه ”بهخاطر اعتصاب غذا در وضعيت ضعف كاملبهسر مىبرند“ . آنها ساكنان اشرف يعنى كمپ پناهندگان كه در عراق مىباشد هستند. اين مخالفان رژيم اسلامى تهران از 25سال پبش تاكنون در آن‌جا زندگى مىكنند. آنها به‌طور دراماتيكى براى پاپ صحبت از ” شكنجه“ و ”شرايط بد بهداشتى ضدانسانى“ مىكنند. آنها قسم مىخورند كه ”به‌طور غيرقانونى و با اتهاماتى ساختگى و بىپايه در اسارتبهسر مىبرند“ . آنها نقل مىكنند كه دادگاه منطقهاى دقيقا يك ماه بعد از دستگيرى يعنى در روز 28 اوت دستور آزادى آنها را بدليل عدم وجود اتهام صادر نمود ولى از طرف نخستوزير عراق مالكى فرمان رسيد كه آنها را هم‌چنان در اسارت نگهدارند. از آن زمان تاكنون آنها در اعتصاب غذابهسر مىبرند. آنها از پاپ اعظم ”مى خواهند كه از تمامى اقداماتى كه در توان خود دارد در جهت كمك به آنها استفاده نموده و فراخوانى حهت مداخله سازمان ملل در اين جريان انتشار دهد“.

mercredi 16 septembre 2009

نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران ـ به نكات ضروري توجه كنيد و به دوستانتان هم اموزش دهيد

از وبلاگ راه آزادی
با خود یک کوله پشتی کوچک یا کیف کمری حاوی یک بطری بزرگ آب، پارچه تمیز برای زخم بندی ببرید. حتماً موبایل همراه داشته باشید و ترجیحاً شماره تلفن های ضروری را در ذهن حفظ کرده و از روی حافظه دستگاه پاک کنید که درصورت دستگیر شدن، شبکه شما علیه شما یا دوستانتان به کار گرفته نشود. از حمل کارت شناسایی یا دفترچه تلفن شخصی خودداری کنید، به همراه خود فقط یک یا دو شماره تلفن و نام (ترجیجاً فرد قابل اعتماد و مسن) داشته باشید که در صورت زخمی شدن دیگران بتوانند آن شماره را پیدا کرده به اعضای خانواده شما خبر دهند
"- همیشه در گروه حرکت کنید. در گروه، با حداقل چهار یا پنج نفر قرار بگذارید که مدام یکدیگر را تحت نظر داشته باشید. اگر از گم شدن یکی خبر دار شدید فوری به دیگران خبر دهید. به صورت شخصی با گروه مهاجمان یا حتی یک مهاجم درگیر نشوید. ممکن است مسلح باشند. دیده شده که ورزشکاران و افرادی که مهارتهای رزمی یا اعتماد به نفس مبارزه دارند، بیشتر و شدیدتر آسیب می بینند.قدرت ما مردم در جمع بودن ماست. حتی اگر کاملاً مطمئن هستید که توانایی دفاع از شخص خود را دارید از جدا شدن از جمع و اعمال قهرمانانه پرهیز کنیداگر فرد ناشناسی با اصرار از شما خواست که جمع را ترک کنید و مثلاً به بهانه کمک به کسی به کوچه خلوتی بروید، به احتمال تله فکر کنید. از چند نفر دیگر بخواهید که شما را همراهی کنند.- گروه لباس شخصی ها یا پلیس ها با تحریک کردن شما، مثل فحاشی، ترسو خطاب کردن، عصبانی کردن یا … شما را تشویق می کنند که گروه را ترک کنید. تکنیک الوات و پلیس ضد شورش جدا کردن شما از جمع و کتک زدن یا دستگیری شماست. اگر شما را از جمع جدا کردند، با فریاد زدن کمک از دیگران بخواهید. سه نفر که با فریاد به سمت پلیس یا لباس شخصی می دوند و فریاد می زنند از هر اسلحه ای ترسناک تر است.- اگر دستگیر شدید یا در حلقه چندین مهاجم گیر افتادید و امید کمک رسیدن یا فرار کردن نداشتید، مبارزه فعال و تحریک کلامی با چند نفر آسیب بیشتری به شما می زند. سر و صورت خود را دست و بازوهایتان محافظت کنید. برای کمک فریاد بزنید و منتظر فرصت مقتضی برای فرار باشید

vendredi 11 septembre 2009

سفیر آمریکا در بغداد : تعهد میکنم که برای تامین امنیت اشرف اقدامات خود را دو چندان کنم.

رادیو بین المللی فرانسه - جمعه 11 سپتامبر
کریستف هیل سفیر آمریکا در بغداد ، در مقابل نمایندگان ‏پارلمان آمریکا تعهد کرد که برای تامین امنیت پایگاه اشرف ‏اقدامات خود را دو چندان خواهد کرد. در این پایگاه حدود 3000 ‏نفر از مجاهدین اقامت دارند.‏ ‏ سفیر آمریکا هم چنین تعهد کرد که برای جلوگیری از اخراج ‏‏36 نفر از مجاهدینی که توسط مقامات عراقی دستگیر شده ‏اند و ممکن است به ایران تحویل داده شوند اقدام کند.‏ این افراد در جریان درگیری های ساکنان اردوگاه و پلیس ‏عراق در ژوئیه گذشته دستگیر شدند.
کریستف هیل که در مقابل کمیسیون امور خارجه مجلس ‏نمایندگان آمریکا سخن می گفت ، درعین حال قول داد که به ‏حکومت عراق فشار آورد تا با ساکنان پایگاه اشرف برخوردی ‏انسانی داشته باشند.‏
یادآوری کنیم که از زمان پایان یافتن ماموریت ارتش آمریکا در ‏شهر های عراق ، دولت عراق اداره امور این پایگاه را بعهده ‏گرفته است.‏ سفیر آمریکا به" منافع" این کشور در برقراری حقوق بشر در ‏میان اعضای پایگاه اشرف اشاره کرد و اینکه نخواهد گذاشت ‏کسانی از میان آنان به زور به ایران تحویل شوند.‏ او اظهار امیدواری کرد که مقامات عراقی نیز نگرانی های ‏آمریکا را درک کنند و بطورهماهنگ با آمریکا همکاری کنند. او ‏گفت که ‏‏"حاکمیت ملی آنها بر عراق نباید باعث نقض حقوق بشر ‏گردد".
‏ ‏" کمیته آمریکائی برای ساکنان پایگاه اشرف" تقاضا دارد که ‏آمریکائی ها بطور موقت نیرو های خود را در اطراف کمپ ‏مستقر کنند ، تا زمانیکه سازمان ملل بتواند گروهی را واسطه ‏روابط ساکنان کمپ با مقامات عراقی کند.‏ درحوادث خونین ماه ژوئیه میان پلیس عراق و مجاهدین یازده ‏نفر کشته ، پانصد نفر زخمی و سی و شش نفر دستگیر ‏شدند.

mercredi 9 septembre 2009

محكوم شدن يك دانشجو به 14سال زندان و تبعيد

بنا بر گزارشهاي رسيده, در روز 16شهريور, يك دانشجوي 23ساله به نام ميثاق يزدان نژاد، در يك محاكمه نمايشي در بيدادگاههاي آخوندها به 14سال زندان و تبعيد محكوم شد وي كه به مدت 2سال در بندهاي 209 و 350 زنداني بوده است، در تاريخ 18شهريور 1386، طي يورش وحشيانه مأموران وزارت اطلاعات به منزل پدريش دستگير شد و به سلولهاي انفرادي بند مخوف209 اوين منتقل شد و تحت شكنجه هاي جسمي و روحي قرار گرفت.
اين دانشجوي جوان به خاطر اتهامهايي نظير شركت در مراسم يادبود زندانيان قتل عام شده در سال67, سفر به اشرف جهت ديدار خواهرش و ارتباط ايميلي با سازمان مجاهدين دستگير شده است.
پدر ميثاق، به نام مجتبي يزدان نژاد و مادرش خانم اكرم سنجري نيز همراه با كودك خردسالش در دهه60 به مدت سه سال در شرايط طاقتفرساي زندانهاي آخوندها زنداني بودند. سه دايي وي نيز مجاهدين خلق حسن, حسين و ابراهيم سنجري در دهه60 به دست دژخيمان رژيم اعدام شده اند
ميثاق يزدان نژاد, به دليل شدت شكنجه ها و اوضاع وخامت بار زندان بيمار است و نياز به رسيدگيهاي پزشكي دارد.
مقاومت ايران عموم مجامع بين المللي و سازمانهاي حقوق بشري را به محكوم كردن نقض شديد و گسترده حقوق بشر به ويژه دستگيري دانشجويان ايران فرامي خواند و خواستار اقدامي فوري و لازم الاجرا جهت آزادي كليه دستگير شدگان مي باشد.

دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران
18شهريور1388(9سپتامبر2009

dimanche 6 septembre 2009

مجله تایم : ایران، اعتراف گیری با شکنجه و تجاوز

تايمز لندن
مجله تايم گزارشى از شهادت ندا آقا سلطان شهيد ملى قيام سراسرى مردم ايران و بزرگداشت وى توسط مردم بهرغم اقدامهاى سركوبگرانه رژيم آخوندى درج كرد و نوشت: درختانى معدود، نسيمى با گردو غبار و حرارت تقريباً غيرقابل تحمل تابستان. اين‌جا بهشت زهراست كه بزرگترين گورستان معروف ايران است. اين‌جا شهرى در داخل شهر تهران است كه اكثر ايرانيها از رفتن به آن اجتناب مى‌كنند. تنها صدايى كه شنيده مى‌شود گريه و ضجه زنان چادريست. اما بعد از برگزارى انتخابات مورد منازعه 12ژوئن يك قبر به شماره 257 به مزار شاخص و سمبليك تبديل شده است. در 30 ژوييه هزاران نفر به اين‌جا مسافرت كردند تا در مراسم بزرگداشت ندا آقاسلطان كه تبديل به تظاهراتى گرديد شركت كنند. ندايى كه لحظه مرگش فيلمبردارى شد و ميليونها نفر در سراسر جهان آن را نظاره كردند. نيروهاى امنيتى مردم سوگوار را مورد ضرب و شتم قرار دادند. به‌رغم تهديد تعقيب و دستگيرى توسط شبه‌نظاميان بسيج، صدها و شايد هزاران نفر بر مزار ندا حاضر شدند. تايم افزود: اخبار مربوط به شكنجه و خاكسپارى مخفيانه و گرفتن اعتراف با زور شكنجه و تجاوز به زنان و مردان و ضرب و شتم در زندانها اين روزها از سوى مخالفان مطرح مىشود. يك شهروند تهرانى مىگويد در زندان كهريزك چهار انبار هركدام با گنجايش هزار زندانى وجود داشته است. در اين سلولها جا براى ايستادن زندانيان نبوده و تأمين آب و غذا نيز دشوار بوده است.

بيانيه عفو بين‌الملل: اعمال فشار رژيم ايران، براى نسبت دادن قتل شهيد قيام،ندا آقاسلطان، به مجاهدين خلق

سازمان عفو بينالملل با صدور بيانيهيى خبر داد كاسپين ماكان، نامزد ندا آقا سلطان، شهيد قيام سراسرى مردم ايران، در زندان رژيم ايران تحت فشار قرار گرفته تا بگويد ندا توسط سازمان مجاهدين خلق ايران كشته شده است. سازمان عفو بينالملل اعلام كرد: كاسپيان ماكان (Caspian Makan) نامزد ندا آقاسلطان از زمانى كه گفت قتل ندا به يك شبه‌نظامى دولتى يا بسيجى مربوط بوده به زندان افتاده است. وى بنابه گزارشات به خانواده‌اش گفته است اگر اعتراف‌نامه‌يى را امضا كند كه در آن آمده است سازمان مجاهدين خلق ايران ندا را كشته است، آزاد مى‌شود. سازمان عفو بين‌الملل افزود: با توجه به نقض حقوقبشر در ايران به ويژه پس از انتخابات، او ممكن است مجبور شود اين اعترافنامه را زير شكنجه امضا كند. وى طى مصاحبه‌يى با تلويزيون بى.بى.سى در 22ژوئن گفته بود شاهدان و فيلمى كه پخش شده به‌روشنى نشان مى‌دهند كه يك بسيجى عامدانه ندا را هدف قرارداده است. 4روز بعد كاسپيان ماكان در خانه‌اش دستگير شد. در عينحال در روزهاى بعد مقامهاى حكومتى يكى پس از ديگرى اظهارنظر كردند كه نيروهاى امنيتى دخالتى در كشتن ندا نداشته‌اند و در برخى موارد هم آنها ديگران را در اين قتل مقصر دانستند. عفو بينالملل خاطرنشان كرد: مقامهاى دولتى برگزارى مراسم سوگوارى براى ندا را منع كردند و مراسمى كه قرار بود در مسجد نيلوفر در عباس آباد برگزار شود توسط 20نفر بسيجى برهم زده شد. سازمان عفو بينالملل از رژيم ايران خواست تا فوراً كاسپين ماكان را آزاد كند تا وى مورد شكنجه قرار نگيرد و براى امضاى اعترافنامه زير فشار قرار نگيرد.

گزارش صداى آمريكا، از كنفرانس مطبوعاتى واشينگتن در مورد رخدادهاى اشرف و حقوق ساكنان آن

تلويزيون صداى آمريكا پنجشنبه شب گزارشى از كنفرانس مطبوعاتى واشينگتن در مورد آخرين رخدادهاى اشرف و ضرورت تضمين حقوق ساكنان آن پخش كرد كه در زير آورده شده است: مجرى: «روز گذشته باشگاه ملى مطبوعات در واشينگتن محل برگزارى يك كنفرانس خبرى با شركت حقوقدانان و فعالان حقوقبشر در ارتباط با حملهى نيروهاى عراقى به اردوگاه اشرف در عراق در روزهاى پايانى ماه ژوئيه بود. رضا اللهيارى با شركت در اين جلسه گزارشى نيز تهيه كرده است كه توجه شما در اينجا به آن جلب مىكنيم. رضا اللهيارى: خروج نيروهاى آمريكايى از شهرهاى عراق و سپردن كنترل آن به نيروهاى امنيتى آن كشور، گرچه گامى به پيش در روند پايان دادن به حضور هفتساله نيروهاى ائتلاف در عراق بهشمار مىرود، اما با اين حال، رهبران سياسى آن كشور را در مواردى با معضلاتى روبهرو كرده كه به سادگى قابل حل نيستند. - (بايد) انتخابات پارلمانى عراق در ماه ژانويه سال آينده سال پايانى باشد براى از ميان برداشتن شكاف قومى و فرقهيى در آن كشور. اما ادامهى بحران سياسى، خشونت و بمبگذاريهاى فزاينده و ديگر مسائل داخلى آن كشور را از چشمانداز دموكراتيكى كه آمريكا و متحدانش براى آن كشور در نظر دارند، روز به روز به دورتر مىكند. در اين ميان چگونگى حل مسألهى حدود 3400نفر از اعضا و هواداران سازمان مجاهدين خلق كه در اردوگاه اشرف در شمال شرق بغداد بهسر مىبرند، بر مشكلات دولتمردان عراقى افزوده است.بنابهگفته هواداران سازمان مجاهدين خلق در آمريكا، در حالىكه نمايندگان سازمان در حال مذاكره با مقامهاى عراقى در مورد راهكارهاى موجود در مورد ساكنان كمپ اشرف بودند، نيروهاى امنيتى عراقى در روزهاى 28 و 29ماه ژوئيه با 2000سرباز به اين اردوگاه حملهور شدند كه در اين حادثه 11نفر كشته و بيش از 500نفر مجروح و بيش از 36نفر بازداشت و به پاسگاهى در شهر خالص انتقال داده شدهاند.بنابه گفتهى استون اشنيبام، استاد حقوق بينالملل در دانشگاه جان هاپكينز و وكيل بستگان ساكنان كمپ اشرف در آمريكا، اتهامى كه اخيراً براى بازداشت شدگان از سوى مقامهاى عراقى اعلام شده، مداخله در امور عمليات نظامى نيروهاى عراق در حمله به كمپ اشرف و ورود غيرمجاز بعضى از اين افراد به عراق در سالهاى 1980 يعنى حدود 29سال پيش بوده است. آقاى اشنيبام در ارتباط با تحويل كمپ اشرف و ساكنان آن از سوى نيروهاى آمريكايى به نيروهاى عراقى مىگويد: ”ماده 45 كنفوانسيون چهارم ژنو بهطور خاص مىگويد اگر دولتى مسئوليت افراد تحت حمايت خود را به دولت ديگر واگذار كند، كشور انتقالدهنده، در اينجا آمريكا، با حفظ تعهدهاى جارى خود بايد اطمينان حاصل كند كه كشور تحويلگيرنده در اينجا عراق، از الزامات كنفوانسيون كه يكى از آنها رفتار انسانى با اين افراد است، تبعيت كند“. آقاى اشنيبام مىافزايد، مىدانيم كه دولت عراق از زمان حمله به كمپ اشرف، رفتار انسانى با ساكنان آن اردوگاه نداشته است. در دفاع از خواست ساكنان اردوگاه اشرف، گروهى از بستگان آنها و تعدادى از هواداران سازمان مجاهدين خلق، 38روز است در واشينگتن و در مقابل كاخ سفيد دست به اعتصاب غذاى نامحدودى زده و از دولت آقاى اوباما مىخواهند تا نيروهاى آمريكايى مجدداً حفاظت از اردوگاه اشرف را تا تعيين تكليف آنها از سوى سازمان مللمتحد را برعهده گيرند. رضا كافى، يكى از اعتصابكنندگان مىگويد: ”در يكسال گذشته ما مرتب جلوى سازمان ملل و كاخ سفيد آكسيون داشتيم. به همين دليل، بهخاطر دفاع از اشرف و مىدونستيم اگر حفاظت اشرف منتقل بشود به عراقيها، با توجه به اينكه رژيم ايران روى مالكى و يك تعداد ديگرى نفوذ زيادى دارد، اين اتفاق خواهد افتاد“. زلال حبيبى، يكى از هواداران سازمان مجاهدين كه خود در اعتصاب غذا بهسر مىبرد، در مورد ابعاد گستردهى اين حركت اعتراضى مىگويد: ”در سراسر دنيا، همچنين در شهر اشرف، اعتصاب غذا بوده كه در اشرف تا آنجايى كه اطلاع دارم 1500نفر توى اعتصاب غذا هستند، وضعيت بعضيهايشان الان رو به وخامت هست. همچنين 36گروگان، 38روز است كه در اعتصاب غذا هستند“. روز گذشته در يك كنفرانس خبرى كه در باشگاه ملى مطبوعات در واشينگتن برگزار شد، سرهنگ گرى مورش، كه در سال 2004 به مدت 5ماه در اردوگاه اشرف در عراق مشغول به خدمت بوده، در پاسخ به اين سؤال صداى آمريكا كه نقش نيروهاى آمريكايى در كمپ اشرف پيش از تحويل آن به نيروهاى عراقى چه بوده، گفت: ”وظيفه ما به همراه ديگر سربازان آمريكايى كه تعداد آنها بين 400 تا 600نفر در تغيير بود، حفظ امنيت كمپ اشرف و سهيم كردن مسئوليتها و مأمورانى بود كه از سوى خود كمپ براى اين كار گمارده شده بودند“. در ماههاى اخير بريتانيا و اتحاديهى اروپا، نام سازمان مجاهدين خلق را از فهرست سازمانهاى تروريستى خارج كردهاند، اما نام اين سازمان از نظر ايالات متحده هنوز در ليست سازمانهاى تروريستى قرار دارد. هفته گذشته كميته دوستان ايران آزاد در پارلمان اروپا، با ارسال نامهيى به هيلارى كلينتون، وزير خارجهى آمريكا، ضمن غيرقابل قبول خواندن رفتار دولت عراق با ساكنان كمپ اشرف، از وى خواست كه در زمينهى تشكيل يك نيروى بينالمللى تحت نظارت سازمان ملل براى حفاظت از ساكنان كمپ اشرف اقدام و تا زمان تشكيل چنين تيمى، نيروهاى آمريكايى مسئوليت و حفاظت از اين افراد را موقتاً عهدهدار شوند. رضا اللهيارى: روز گذشته پى. جى كراولى، مديركل امور مطبوعات وزارت امور خارجهى آمريكا در پاسخ به سؤال خبرنگار ما در مورد جايگاه مشخص ساكنان اشرف در توافقنامهيى كه دولت آمريكا با عراق امضا كرده، گفت: «مسأله پيچيدهيى است. ما بارها اقدام دولت عراق براى بسط حق مالكيت، حاكميت خود نسبت به كمپ اشرف بهعنوان گامى متقتضى توضيح دادهايم. گرچه اين گامى بود كه به درستى برداشته نشد و اين تراژدى قابل پرهيز بود». مديركل امور مطبوعات وزارت امور خارجهى آمريكا در ادامه گفت، مسئوليت حمايت از ساكنان كمپ اشرف به عهدهى دولت عراق است و ما همچنان اميدواريم كه اين كار بهطور صلحآميز ادامه يافته و دولت عراق همكارى سازنده و مسالمتآميزى با ساكنان اردوگاه اشرف داشته باشد. مجرى: سفارت عراق در واشينگتن چى، آيا توضيحى در مورد اتفاقات اخير كمپ اشرف داده؟ رضا اللهيارى: بله، من در دو مقطع متفاوت با تماس تلفنى و ارسال ايميل به سفارت عراق جوياى اظهارنظر رسمى سفارت در ارتباط با اتفاقاتى كه در كمپ اشرف روى داده و اتهامات 36نفر بازداشتى شدهام، اما متأسفانه آن سفارتخانه به دلايل گوناگون تاكنون از انجام هرگونه مصاحبه يا اظهارنظرى خوددارى كرده.

vendredi 4 septembre 2009

من بهترین سالهای عمرم را در زندانهای جمهوری اسلامی بسر بردم

پیاده کردن متن : عاطفه اقبال

من اسمم شیوا محبوبی است. وقتی 16 سالم بود بدست رژیم جمهوری اسلامی ایران دستگیر شدم. سال 1363 بود که منو دستگیر کردند و بمدت سه سال ونیم در زندان بودم. در زندانها مختلفی بودم در زندان رضائیه، سقز، سنندج ،اوین ، تبریز و ... بودم . داشتم با چند تایی از دوستام در رابطه با سن 18 سالگی حرف میزدم که 18 سالگی چقدر مهمه مخصوصا در کشورهای خارج از ایران که دوستام می گفتند که جشن گرفتیم و اینکارها رو کردیم در جشن هیجده سالگیمون. و از من پرسیدند که تو هیجده سالگیتو چه کردی؟ من یک لحظه موندم که چی بگم ؟ بعد هم فکر کردم و گفتم من در هیجده سالگیم در زندان بودم! بعد رفتم به اون سالها . من هجده سالگیم رو در زندان اوین بودم. دقیقا در بند 29 با شانزده نفر دیگه در یک اطاق بودیم و مجبور بودیم به علت کمبود جا کتابی بخوابیم. غذا انقدر کم میدادند که همیشه گرسنه بودیم. برای دستشویی رفتن هزار تا تحقیر و کتک می خوردیم. ... برگشتم یک کمی عقبتر. یادم افتاد که فقط هجده سالگی نبود از خیلی وقت قبل بود که من هیچ خاطره ی درست و حسابی ندارم.
وقتی که شانزده سالم بود و منو اولین روز دستگیر کردند و در یک سلول خیلی کوچک انداختند تا روز بعدش نذاشتند برم دستشویی.... بعد هم روز بعد که منو بردند و شلاق زدند...همین حالا هم وقتی چشمامو می بندم دردش رو حس میکنم. دردی که در قلب و روح من مونده هنوز هست و خواهد بود برای همیشه . مطمئن هستم که برای همه ی کسانی که زندانی بودند به همین شکله . هر لحظه که فکر میکنی به او شرایط انگار همون موقع است. ولی یک چیز دیگه هم هست اینکه در زندان فقط شکنجه خودت نیست که زجرت میده. خیلی سالها گذشته ولی هنوز که هنوزه قیافه ی دختری که آوردند در سلول من و از بوی تعفنش نمی تونستی نفس بکشی. انقدر شکنجه کرده بودنش و بهش تجاوز کرده بودند که دیگه خودشو نمیشناخت. خانواده اش هیچی نداشتند....هنوز یادمه که هم بندی ای که در زندان کرمانشاه با من بود و میدیدم هر چند وقت یک بار شست پاش عفونت می کنه و می افته . برام سئوال بود که چرا؟ میدونید چرا ؟ بازجوش بهش گفته بود که کاری می کنم که هرگز یادت نره. وقتی تحت شکنجه بود با سوزن سرنگ از چندین جا کرده بودند زیر ناخن شستش برای مدتها... هنوز قیافه ی دختر جوان و زیبایی و باهوشی رو یادمه که تو زندان رضائیه انقدر شکنجه اش کرده بودند که دیوانه شده بود و صدای حبوانات را از خودش در میاورد. و بخاطر این با اینکه حکمش تموم شده بود آزادش نمی کردند. .... قیافه ی بهترین دوستم جلوی چشممه که جلوی من مرد بدون اینکه بتونم کاری براش بکنم . هنوز که هنوزه صورتش که غرق خون بود جلوی چشممه . کاری نمیتونستم بکنم. تجربه ای نداشتم. 17 سالم بود. هنوز همه ی این خاطرات جلوی چشمهامه. وقتی که آزاد شدم به خودم قول دادم که تا وقتی که زنده ام نمی گذارم هیچ نوجوان دیگه ای مثل من بهترین سالهای زندگیشو در این شرایط با ترس و وحشت و شکنجه سپری بشه. خاطراتی که همه ی زندگیم با من همراهه ولی همیشه خودمو تسکین دادم که این ترس و وحشت رو به خشم تبدیل کنم و بشم صدای دوستای دوازده، سیزده، چهارده ساله ام که هم کلاسی بودیم که شکنجه شون کردند،اعدامشون کردند، بهشون تجاوز کردند و بعد یک بسته شیرینی پاسداری که بهشون تجاوز کرده بود آورد داد دست مادرشون و گفت که دخترتو عقد کردم! آره میخوام صدای اونا باشم. بودم و خواهم بود و هرگز نخواهم گذاشت که صدای اونا خاموش بشه. روزی که این جنایتکاران را محاکمه کنند. همه ی اینها سندی است علیه اونها.

یک زندانی سابق : من صدای آنهایی هستم که در دهه شصت شکنجه، تجاوز و اعدام شدند.

عاطفه اقبال
atefehm@hotmail.com

این قیام بی ریشه نیست، ریشه هایش همین شیوا، مینو، ایمان و صدها هزار از این جوانان هستند. نسل ما به نسل جوان امروز در دردها، شکنجه ها و همچنین اعتراض ها و حماسه هایش پیوند خورده است.

امروز ویدئوی شیوا محبوبی زندانی سیاسی سابق را در یوتوب دیدم و به سالهای گذشته برگشتم. تمامی خاطرات زندان جلوی چشمانم زنده شد. قیافه ی شیوا برای من یادآور دختران جوان 14، 15، 16 ساله ای بود که در زندانهای رژیم در آن سالها در زیر شدیدترین شکنجه ها پرپر شدند. دختران جوانی که هرگز سر خم نکردند و حسرت یک آه را بر دل دژخیمان گذشتند. میانگین سن زندانیان حداقل در زندانهایی که من بودم – اوین ، قزل حصار، قصر- 20 سال بود. بزرگترین ها 23 یا 24 ساله بودند. همه نوجوان و جوان بودند، ولی جسارت و جراتشان دژخیم را به حیرت وا میداشت. چه یارانی را که از میان ما بردند و هرگز بازنگشتند. چه یارانی که از بازجویی ها با تنی زخمی و خونین ولی خنده به لب بازگشتند و بقیه ی زندانیان مهربانانه به مداوا و رسیدگی به آنها پرداختند. چه یارانی که وقتی برای اعدام صدایشان میزدند گویا برای جشنی بزرگ می روند، می خندیدند و همه را در آغوش می گرفتند. نسل ما چه قهرمانانی در خود پرورانده بود. چه حماسه گرانی. آنروزها در زندان هر روز و هر لحظه یک حماسه آفریده میشد. دژخیم که نمیدانست با این قهرمانان در زنجیر چه کند. تنها چاره را در شکنجه و اعدام می دید. یادم هست که لاجوری جلاد بارها به ما گفته بود : حتی یکنفر از شما را نمی گذارم از زندان بیرون برود! موهایتان اینجا سفید خواهد شد و یا همه تان را تیرباران میکنم. فکر بیرون رفتن از زندان را نکنید.– لاجوری از ما کینه ی خاصی بدل داشت، بخاطر سابقه برخوردهایی که با ما از سال 59 بعنوان اولین زندانیان سیاسی در اوین داشت.- یکبار که او به زندان قزل حصار آمده بود. به همراه رحمانی دژخیم، جلوی سلول ما که به سلول قدیمی ها معروف بود توقفی کرد و به مسخره گفت : السابقون السابقون، اولئک المقربون – آنها که سابقه شان بیشتر است، به ما نزدیکتر هستند!- بعد رو به ما کرد و گفت : همه تان اینجا خواهید پوسید. فکر نکنید که خلق قهرمان می آید و شما را آزاد میکند. اگر صدای این خلق قهرمان را از چند فرسنگی بشنوم زندان را با همه ی شما به آتش می کشم! شما هر کدامتان که بیرون بروید یک سازمان براه می اندازید! . به دختران جوان 14 تا 23 ساله این حرفها را میزد! همه ی ما میدانستیم که حرفهای او از وحشتی است که از مقاومت و حماسه آفرینی های بچه ها در زندان دارد. و صد البته که لاجوردی دژخیم که ما در زندان به او "جغد شوم" می گفتیم به دست یک قهرمان جوان از هسته های مجاهد خلق از نسل همین جوانان که امروز تمامیت رژیم را به چالش کشیده اند، به درک واصل شد. ولی هنوز دژخیمان دیگری هستند که بعضی در اوضاع بهم ریخته ی کنونی لباس مخالفت نیز بتن کرده و سبز شده اند تا رنگ سرخ دستهای خونین شان را پنهان کنند.

امروز که ویدئوی شیوا را دیدم با خود گفتم لاجوردی حق داشت. هر کدام از این زندانیان که بصورت معجزه آسایی از چنگال رژیم گریخته اند، پتانسیلی در خود دارند که میتوانند نقشی جدی در نابود کردن این رژیم ایفا کنند. همین ویدئوها، همین افشاگری ها که اینروزها بصورت خودجوش شاهد آن هستیم، همان سوختی است که آتش قیام مردم را شعله ور تر خواهد ساخت. این افشاگری ها نسل ما را به این نسل جوان که امروز بپا خواسته، پیوند می دهد . حرفهای شیوا محبوبی، مینو حمیلی، ایمان شریف و ... چون از دل برآمده بر دل می نشیند. از تمام زندانیان، فرزندان زندانیان در آن سالها می خواهم که به میدان بیایند و اگر تا به امروز ننوشته اند، جنابات دهه ی شصت رژیم و آنچه بر آنها رفت را با مردم ایران در میان بگذارند. چون نقشی که این گزارشات و مشاهدات می تواند در آگاهی مردم و بالطبع در سرنگونی رژیم بازی کند به نظر من بسیار تعیین کننده است. بویژه تهیه ویدئوهای کوتاهی مثل این ویدئوها تاثیر بسیار زیادی دارد. من خود نیز در حال نوشتن هستم. کاش بتوانم تصویر آن سالها را در میان لحظات اشک و درد بپایان ببرم.

ویدئوهای از این دست برای من و فکر میکنم برای قیام مردم ایران اهمیت ویژه ای دارد. برای همین به پیاده کردن آنها می پردازم تا به لحاظ نوشتاری نیز برای کسانی که نمی توانند ویدئوها را ببینند در دسترس باشد.

من بهترین سالهای عمرم را در زندانهای جمهوری اسلامی بسر بردم

من اسمم شیوا محبوبی است. وقتی 16 سالم بود بدست رژیم جمهوری اسلامی ایران دستگیر شدم. سال 1363 بود که منو دستگیر کردند و بمدت سه سال ونیم در زندان بودم. در زندانها مختلفی بودم در زندان رضائیه، سقز، سنندج ،اوین ، تبریز و ... بودم . داشتم با چند تایی از دوستام در رابطه با سن 18 سالگی حرف میزدم که 18 سالگی چقدر مهمه مخصوصا در کشورهای خارج از ایران که دوستام می گفتند که جشن گرفتیم و اینکارها رو کردیم در جشن هیجده سالگیمون. و از من پرسیدند که تو هیجده سالگیتو چه کردی؟ من یک لحظه موندم که چی بگم ؟ بعد هم فکر کردم و گفتم من در هیجده سالگیم در زندان بودم! بعد رفتم به اون سالها . من هجده سالگیم رو در زندان اوین بودم. دقیقا در بند 29 با شانزده نفر دیگه در یک اطاق بودیم و مجبور بودیم به علت کمبود جا کتابی بخوابیم. غذا انقدر کم میدادند که همیشه گرسنه بودیم. برای دستشویی رفتن هزار تا تحقیر و کتک می خوردیم. ... برگشتم یک کمی عقبتر. یادم افتاد که فقط هجده سالگی نبود از خیلی وقت قبل بود که من هیچ خاطره ی درست و حسابی ندارم.

وقتی که شانزده سالم بود و منو اولین روز دستگیر کردند و در یک سلول خیلی کوچک انداختند تا روز بعدش نذاشتند برم دستشویی.... بعد هم روز بعد که منو بردند و شلاق زدند...همین حالا هم وقتی چشمامو می بندم دردش رو حس میکنم. دردی که در قلب و روح من مونده هنوز هست و خواهد بود برای همیشه . مطمئن هستم که برای همه ی کسانی که زندانی بودند به همین شکله . هر لحظه که فکر میکنی به او شرایط انگار همون موقع است. ولی یک چیز دیگه هم هست اینکه در زندان فقط شکنجه خودت نیست که زجرت میده. خیلی سالها گذشته ولی هنوز که هنوزه قیافه ی دختری که آوردند در سلول من و از بوی تعفنش نمی تونستی نفس بکشی. انقدر شکنجه کرده بودنش و بهش تجاوز کرده بودند که دیگه خودشو نمیشناخت. خانواده اش هیچی نداشتند....هنوز یادمه که هم بندی ای که در زندان کرمانشاه با من بود و میدیدم هر چند وقت یک بار شست پاش عفونت می کنه و می افته . برام سئوال بود که چرا؟ میدونید چرا ؟ بازجوش بهش گفته بود که کاری می کنم که هرگز یادت نره. وقتی تحت شکنجه بود با سوزن سرنگ از چندین جا کرده بودند زیر ناخن شستش برای مدتها... هنوز قیافه ی دختر جوان و زیبایی و باهوشی رو یادمه که تو زندان رضائیه انقدر شکنجه اش کرده بودند که دیوانه شده بود و صدای حبوانات را از خودش در میاورد. و بخاطر این با اینکه حکمش تموم شده بود آزادش نمی کردند. .... قیافه ی بهترین دوستم جلوی چشممه که جلوی من مرد بدون اینکه بتونم کاری براش بکنم . هنوز که هنوزه صورتش که غرق خون بود جلوی چشممه . کاری نمیتونستم بکنم. تجربه ای نداشتم. 17 سالم بود. هنوز همه ی این خاطرات جلوی چشمهامه. وقتی که آزاد شدم به خودم قول دادم که تا وقتی که زنده ام نمی گذارم هیچ نوجوان دیگه ای مثل من بهترین سالهای زندگیشو در این شرایط با ترس و وحشت و شکنجه سپری بشه. خاطراتی که همه ی زندگیم با من همراهه ولی همیشه خودمو تسکین دادم که این ترس و وحشت رو به خشم تبدیل کنم و بشم صدای دوستای دوازده، سیزده، چهارده ساله ام که هم کلاسی بودیم که شکنجه شون کردند،اعدامشون کردند، بهشون تجاوز کردند و بعد یک بسته شیرینی پاسداری که بهشون تجاوز کرده بود آورد داد دست مادرشون و گفت که دخترتو عقد کردم! آره میخوام صدای اونا باشم. بودم و خواهم بود و هرگز نخواهم گذاشت که صدای اونا خاموش بشه. روزی که این جنایتکاران را محاکمه کنند. همه ی اینها سندی است علیه اونها.

mercredi 2 septembre 2009

رژيم ضد بشري آخوندي دور جديدي از فشار بر زندانيان سياسي را آغاز كرده است.

از ساعت 6 صبح امروز چهارشنبه 11شهريور، زندانيان سياسي در زندان گوهردشت كرج را به حياط زندان آورده و به بهانه بازرسي، از رفتن آنها به داخل ساختمان جلوگيري مي كنند. اين وضعيت تا ساعت يك بعد از ظهر به وقت تهران همچنان ادامه دارد. اين در حاليست كه بسياري از زندانيان در حالت روزه به سر مي برند.
علاوه بر اين از چند روز پيش ورود روزنامه به زندان قطع شده است و حتي روزنامه هايي كه قبل از اين براي زندانيان مجاز بود، در اختيار زندانيان قرار داده نمي شود.
در يك تحول ديگر, از صبح امروز آقاي منصور اسانلو، نماينده كاركنان اتوبوسراني تهران, را كه مدتهاست در زندان به سر مي برد, به حفاظت اطلاعات منتقل كرده اند كه باعث نگراني عموم زندانيان شده است.
صبح روز يكشنبه 8شهريور, نيز دژخيمان زندان گوهردشت كرج, در يك يورش وحشيانه به بند4 اين زندان با باتون و كابل زندانيان بيدفاع را مورد ضرب و جرح و انواع اهانتها قرار دادند. مزدوران سپس به بازرسي سلولها پرداخته و ضمن تخريب وسايل زندانيان, دست نوشته هاي آنها را با خود بردند. مزدوران كليه زندانيان سياسي اين بند را به محوطه زندان منتقل كرده و به مدت 5ساعت آنان را در هواي گرم و زير آفتاب نگهداشتند.
در جريان اين حمله تعدادي از زندانيان ازجمله افشين بايماني و حامد حيدرپور به حفاظت اطلاعات زندان منتقل شدند.

دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران
11 شهريور 1388 (2 سپتامبر2009)

mardi 1 septembre 2009

سعیده پور آقایی یک شهید معصوم دیگر از قیام سراسری مردم ایران

گزارش از عاطفه اقبال
10 شهریور 88

یکی از شبهای گرم مرداد ماه است، سعیده مثل شب های دیگر به پشت بام می رود و با صدای بلند الله اکبر میگوید. صدای رسای او دیگران را هم به اعتراض کردن تشویق میکند و الله اکبر از هر طرف شنیده می شود. اما سعیده که چند روز است از 17 سالگی عبور کرده است. نمی داند که آنشب آخرین شبی است که او الله اکبر اعتراضی خود را بر پشت بام خانه فریاد میزند. ماموران رژیم که او را شناسایی کرده اند در صدد دستگیری اش هستند ، ولی آنشب به سراغش نمی آیند بلکه روز بعد صبر میکنند که سعیده ی جوان در خانه تنها و بدون دفاع باشد تا او را بربایند سه زن چادری از همان خواهران معاویه که از سال 57 به بعد ما را در خیابانها کتک می زدند به خانه شان می آیند و به او می گویند که الله اکبر گفتن او همسایه ها را تحریک به گفتن الله اکبر اعتراضی شبانه میکند و باید او را به همراه خود ببرند. سعید به همسایگان اطلاع می دهد تا مادرش از غیبت او نگران نشود. او نمیداند که هرگز به خانه باز نخواهد گشت.

مادر سعیده به محض اینکه در جریان دستگیری تنها فرزندش قرار میگیرد. به دنبال او می رود ولی به هر دری می زند از او خبری نمی یابد. بعد از حدود بیست روز یکی از دوستانشان که ارتباطاتی داشته است به او اطلاع میدهد که به بلوک شماره 6 پزشک قانونی مراجعه کند. مادر سعیده به همراه چند نفر دیگر به پزشکی قانونی می رود و با جسد سوخته شده ی دختری که قابل شناسایی نیست، مواجه میشود و در پای جسد از حال می رود.


بنا به گزارشات متعدد، سعیده بعد از دستگیری مورد شکنجه و تجاوز جنسی واقع شده و بعد از کشتن او برای پنهان کردن آثار جنایت، جسد او را از زانو به بالا با اسید می سوزانند.


ماموران رژیم از ترس افشای جنایاتشان جسد را تحویل خانواده نمی دهند و پنهانی خودشان آنرا در قطعه 302 بهشت زهرا به خاک می سپارند و مادر را تحت فشار قرار میدهند که علت مرگ دخترش را بیماری کلیوی اعلام کند. ولی این اظهارات کسی را نمی فریبد و همه در جریان این جنایت هولناک جنایتکاران رژیم قرار می گیرند.
مراسم ختم شهيد سعيده پورآقايى روز شنبه هفتم شهريور در مسجد جامع قلهک با حضور خانواده و فامیل او برگزار شد.


پدر سعیده همچنان که سه دایی او از کشته شدگان جنگ ضد میهنی هستند و از طرف رژیم جمهوری اسلامی بعنوان جانباز میهن معرفی میشدند. وقتی سردمداران جنایتکار این رژیم بر فرزندان و خانواده ی کسی که در راه اهداف این رژیم جانش را از دست داده نیز رحم نمی کنند. به چه کس دیگری رحم خواهند کرد؟ تنها راه خلاصی مردم ایران این همه جنایت و بیرحمی، سرنگونی این رژیم در تمامیتش می باشد. آن روز فرا خواهد رسید.

عکسهای شهدای اشرف در جریان حمله ناجوانمردانه مزدوران مالکی به شهادت رسیدند

به کدامین گناه کشته شدید؟
تير زدي , تبر زدي , بر تن بي سپر زدي
اين تن خون چكان من از شرفم نشانه شد
محمد رضا هفت لنگی بختیاری

مجاهد شهید سیاوش نظام الملکی

مجاهد شهید حسین محمودی
حنیف زمانی

مجاهد شهید علیرضا احمدزاده

مجاهد شهید فردین زمانی

مجاهد شهید مهرداد نیک سیر

مجاهد شهید علی اصغر یعقوب پور

مجاهد شهید مهرداد رضا زاده

مجاهد شهید امیر خیری راهدار

مجاهد شهید شعبان سوری