از بالاترین
پنجشنبه 15 مرداد1388
اوایل دهه شصت بود که یکی از بزرگان اقوام پدرم را آوردند در تلویزیون وقت جمهوری اسلامی . بچه بودم اما بزرگ تر ها بعدا گفتند که چقدر جوانان در زندان از ادامه مبارزه نا امید شدند, وقتی او اعتراف کرد که چقدر اشتباه کرده.
نمی دانم او در آن اعترافات چه گفت اما می دانم که آن ها که در زندان بودند و برخی که بیرون, یا از ادامه مبارزه دست کشیدند یا آن قهرمان در نظرشان فرو ریخت.
هفته گذشته بود که اعترافات همرزمان موسوی و خاتمی و اصلاح طلبان, از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد.
تفاوت در این بود که این بار کسی از زندانیان سیاسی دستگیر شده و معترف, قهرمان نساخته بود که با چنین نمایش هایی فرو بریزد.
و کمتر کسی را دیدم که ناامید شده باشد از ادامه راهی که پا گذاشته در آن.
نمایش اعترافات گویی با همان سناریوی اولیه نوشته شده بود. با کمی تغییر که نویسندگانش جوان تر شده بودند و با کمک اینترنت و چند کتاب, کلمات و جملات جدید در سناریوی اعترافات گنجانده بودند.
آن سال ها هم کسانی را به محاکمه کشیدند و نمایش اعترافشان را پخش کردند که به تعبیر امروزی, بیدادگاه شاه را تجربه کرده بودند, مصیبت مرگ عزیزان و شکنجه خود را چشیده بودند اما از اعتقاد خود دست نکشیده بودند.
آن سال ها, زندانی, قهرمان بود و اعترافش, شکست او به حساب می آمد. اما امروز, جوانان و پیرترهایی که جریانات سیاسی روز را از خیابان و اینترنت جستجو و دنبال می کنند, آرمان خود را می جویند و اگر رهبرانشان را به چنین اعترافی وادارند, رهبر دیگری بر می گزینند تا مسیرشان برای رسیدن به آرمانشان ضربه نخورد.
آنچه نمی دانم این است که نمایشی که هفته پیش شروع کردند, تا کجا قرار است ادامه بیابد؟ تا آخرین رهبر؟
jeudi 6 août 2009
Inscription à :
Publier les commentaires (Atom)
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire
دوستان عزیزی که پیام می نویسید. لطف کنید در صورت امکان پیام ها را با حروف فارسی بنویسید تا قابل خواندن باشد. خواندن فارسی با حروف لاتین مشکل است. ضمنا بهتر است بجای گزینه ناشناس، گزینه نام را انتخاب کرده و یک نام - حتما لازم نیست واقعی باشد - بنویسید. اگر مایل به تماس با من هستید می توانید به ایمیل من نامه بنویسید. موفق و پیروز باشید.
atefehm@hotmail.com